پایان نامه: شناخت تاثیر بهینه ساختن عملکرد بنگاههای کوچک و متوسط با ورود فناوری های جدید بر موفقیت و بهره وری
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
-۱- مقدمه:
شرکتهای کوچک و متوسط امروزه به عنوان عامل عمده رشد ساختار صنعتی بسیاری کشورها محسوب میشوند و اینگونه صنایع برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه که درصدد احیای ساختار اقتصادی خود هستند، بسیار حائز اهمیت است. این کشورها دریافتهاند که برای سرعت بخشیدن به روند صنعتی شدن، اولویت باید به رشد صنایع کوچک و متوسط داده شود نه صنایع بزرگ. به همین دلیل در حال حاضر اشتیاق و تمایل بیسابقهای نسبت به صنایع کوچک در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد.
بسیاری از کشورهای جهان حمایت قابل توجهی از صنایع کوچک خود به عمل آوردهاند و در جهت گسترش و تقویت آنها سیاستهای اقتصادی متعددی را تدوین کردهاند. این مسأله آنقدر اهمیت یافته که کمتر کشوری میتوان یافت که در آن قانون یا قوانینی در جهت حمایت از صنایع کوچک وجود نداشته باشد، لیکن باید به این مسأله توجه نمود که اجرای سیاستهای حمایتی از SMEها درواقع استثنایی در قانون عمومی بوجود میآورد که محیط تجاری را برای گروههای مختلف کسب و کار متفاوت می کند. باید بررسی شود که منافع این سیاست در مقابل هزینههای آن قابل توجیه است یا خیر.
امروزه تردیدی در نقش و اهمیت صنایع کوچک و متوسط برای رشد و توسعه اقتصادی کشورها وجود ندارد و هر دو گروه، کشورهای صنعتی و در حال توسعه با سیاستگذاری و برنامه ریزی لازم در صدد ساماندهی، رفع موانع و مشکلات و بهبود فضای کسب و کار و فراهم ساختن زمینه لازم به منظور بهرهگیری هر چه بیشتر از این صنایع در راستای توسعه کارآفرینی، حل معضل بیکاری،افزایش ارزش افزوده و صادرات صنعتی، توسعه منطقه ای و کمک و بهبود و توزیع درآمد در جامعه و مواردی ازاین قبیل میباشند.
از طرف دیگر اقدام به نوآوری یا تن دادن به نابودی به موضوعی مهم و بحرانی در صنایع گوناگون مبدل شده است و اثربخشی سازمانی کاملاً با نوآوری عجین شده است. اغلب شرکتهای دارای عملکرد برتر در عرصه رقابت با سایر شرکتها، بخش عمده موفقیت خود را مدیون فعالیتهای نوآورانه هستند که در بسیاری از موارد مبتنی بر تکنولوژی است. امروزه خلق محصولات،فرآیندها و خدمات جدید منبع اصلی ایجاد مزیت رقابتی شناخته میشود و میدانیم که تکنولوژی عامل اصلی ظهور چنین نوآوریهایی است .
در یک بخش پویا و در حال رشد همچون بخش صنعت ،کشاورزی،نیازها در طول زمان به سرعت تغییر میکنند، تکنولوژیهای نوین و محصولات جدید بوجود میآید که این نیازمند سیاستی منعطف است که بتواند این تغییرات را پاسخگو باشد. در یک چنین محیطی بسیار مناسب خواهد بود اگر مکانیزمی بوجود آید که سیاست های حمایتی بصورت مداوم صورت گیرد ونیازهای واقعی SMEها تعریف شود. این سیاستها باید نیازهای مناطق مختلف و بخشهای مختلف را برآورده سازد. مناطق به لحاظ ترکیب جمعیتی، مهارتها، اشتغال و نوع سیاست و میزان اشتغال در جامعه اطلاعاتی متفاوت هستند، در نتیجه چالشهای هر کدام از آنها متفاوت است و سیاستهای متفاوتی را میطلبند. لازمه سیاستگزاری منطقهای درک کامل از مسائل و نیازهای محلی است. همچنین نیازهای SMEها در بخشهای مختلف متفاوت است و حتی در یک بخش نیز چالشهای SMEها با توجه به اندازه آنها و سطح مهارتشان متفاوت است و هر گونه حرکتی بایداز لحاظ جغرافیایی غیر متمرکز اما تحت نظارت یک مرکز واحد باشد.
برخی از زمینههایی که منجر به ایجاد قابلیتهای نوآوری در بنگاههای کوچک و متوسط میشود به شرح زیر است:
- بنگاههای کوچک و متوسط به دلیل تخصصی شدن کارهایشان، بیشترین خلاقیت،نوآوری و تحقیقات کاربردی را در جهت تنوع بخشیدن به تولیدات و کسب بازارهای جدید از خود نشان میدهند.
- بسیاری از پیشرفتها، ناشی از اختراعات کوچک و در عین حال دقیق است و چون بکارگیری و فروش اینگونه پیشرفتهای کوچک و دقیق برای صنایع بزرگ قابل توجیه نیست، چنین فرصتهایی در خلق نوآوریهای جدید، مورد بی توجهی صنایع بزرگ قرار میگیرد .
فعالیتهای سازمانی را که ممکن است منجر به خلق نوآوری گردد، میتوان به شکل بهتری در بنگاههای کوچک و متوسط کنترل و هدایت کرد.(جمشیدی،م،۱۳۸۹،بررسی طرحهای بنگاههای کوچک و متوسط و نقش انها در جذب سرمایه گذاری،مجله پیوند مهر بانک کشاورزی)
شرکتهای کوچک و متوسط با سرمایهگذاری کم، اشتغال قابل ملاحظهای میآفرینند و به علت انعطاف پذیری جغرافیایی، اجرای برنامه عدم تمرکز در فعالیتهای صنعتی را آسان میسازند، ضمن اینکه میتوانند به صورت صنایع جنبی در خدمت صنایع بزرگ باشند. امتیازهای عمده صنایع کوچک عبارتند از:
الف)غالباً دارای تکنولوژی ملی بوده و وابستگی آنها به خارج کمتر است.
ب)روش تولید آنها نسبتاً ساده و امور فنی و اداری آنها توسط یک نفر و یا چند نفر میتواند اداره شود.
ج)انعطافپذیری زیادی دارند که بواسطه آن میتوان تصمیمات لازم رابه سرعت اتخاذواجرا کرد.
۱–۲-بیان مساله:
بنگاههای زود بازده به واحدهای کوچک (خدماتی/تولیدی ) گفته میشود که میزان اشتغال انها کمتر از ۵۰ نفر میباشند. امروزه توسعه بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی (sme ها) راهکاری برای برون رفت از مشکلات کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته میباشد. این بنگاهها محلی برای اغاز فعالیت اقتصادی با سرمایه های اندک توسط افراد تولید کننده جامعه بوده و نقطه شروع فعالیتهای اقتصادی میباشند. با توجه به موارد گفته شده و تجربه کشورهای مختلف در امورمربوط به بنگاههای زود بازده در این پژوهش موفقیت این بنگاه ها و چگونگی وابستگی به مدیریت شایسته این واحدها دراستفاده از تکنولوژی جدید و مناسب مساله اصلی بوده و در پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت.
بنگاههای کوچک و متوسط به عنوان بستر خلق و بکارگیری نوآوریها و عامل محرک نظامهای اقتصادی در حرکت به سوی نظام اقتصادی دانش مدار شناخته شدهاند. این بنگاهها به کمک کارآفرینان، ایدههای جدیدرا با توجه به نیازهای روز بازار به محصول و یاخدمات تبدیل کرده و بخاطر انعطاف پذیری بالایشان نسبت به صنایع بزرگ می توانند سهم بالایی در بر طرف سازی نیازهای مشتریان داشته باشند.
با توجه به اهمیت نوآوری تکنولوژیک درتوسعه وعملکردکسب و کارهای کوچک و متوسط، شناسایی عوامل موثر بر نوآوری تکنولوژیک مهمترین پیش نیاز حرکت به سوی استقرار سیستم های نوآورانه در کسب و کارهای کوچک و متوسط و توسعه کشورخواهد بود.
حمایت از مؤسسات کوچک و متوسط(SME) توجهات خاصی را به خود جلب کرده است زیرا نقش حیاتی درابداعات، ایجاد اشتغال و مشارکت در توسعه مهارتها، بخصوص درحوزه های تکنولوژی برتر(اطلاعات و ارتباطات وکامپیوتر و الکترونیک) دارند. لازم است دائماً به صورت دینامیک فرصتهای جدید شناسایی و بازارهای جدیدی برای فروش محصولات نیز شناسایی و ایجاد شود و با طرح ریزی مکانیزم های خاص، بازاریابی و فروش در صنایع از طریق تکنولوژی های جدید حمایت گردد.
از طرفی، شناسائی خلاء های موجود در بازار، مشتری گرا ئی، اهمیت دادن به کیفیت کالا و خدمات (مدیریت کیفی)، سازماندهی کاری مناسب، استفاده از نیروی کار ماهر و حضور اینترنتی و حداقل زمان بهره برداری، حداقل هزینه، بیشترین بازدهی و تولید و تامین مواد اولیه واحدهای بزرگترواستفاده از تکنولوژی جدید را می توان از جمله عوامل موثر درموفقیت بنگاههای زود بازده (شرکتهای کوچک و متوسط) دانست.
به منظور تقویت و توسعه هرچه بیشتر بنگاههای کوچک راهکارهای اجرایی نظیر، جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی، تعدیل سیاستها برای افزایش سهم بنگاههای کوچک در تولید ناخالص داخلی، افزایش تلاشها برای ایجاد اشتغال ازطریق توسعه خوداشتغالی فعالیتهای کارآفرینی و فعالیتهای اقتصادی گروهی در مناطق روستایی، کاهش نرخ مالیات، اعطاء تسهیلات ارزی به بخش خصوصی بالابردن سطح مهارتهای کارگران شاغل در بنگاهها، تقویت خوشه های صنعتی در اصناف مختلف، تشکیل سازمان صنایع کوچک و تشکیل یک شورای سیاستگذاری بنگاههای کوچک و غیره باید مورد توجه قرارگیرد. ورود تکنولوژی و فناوری در این بنگاهها و بررسی تأثیر آن بر بنگاهها به طور کاملاً غیر رسمی، اتفاقی، آزاد، غیرساختاری، خود به خود اشتغالی و سازگار با هنجارهای صنعتی صورت می گیرد.
لذا با شناخت موانع و مشکلات و اقدام مؤثر در رفع ایرادات و تبدیل تهدیدها به فرصت در بازار رقابت عملاً بنگاههای کوچک به جایگاه خود خواهند رسید.
از همه مهمتر اینکه درصورتی که فناوری و تکنولوژی های مختلف در خدمت(sme)باشند ضمن ایجاد ارزش افزوده بالا به اشتغالزایی فعال منجر خواهد شد. چراکه فناوری یا تکنولوژی در تمامی فرآیندهای راه اندازی و تثبیت بنگاههای جوان و نوپاحضور پررنگ داشته ومی تواند نقش فعالی در معرفی و شناساندن محصولات جدید به مشتریان و افزایش بازدهی این مؤسسات اقتصادی ایفا نموده و علاوه برافزایش تعداد بنگاهها از حذف آنها در دوران طفولیت نیز پیشگیری نماید.
به طور کلی چهار عامل اصلی در کسب موفقیت این بنگاهها حائز اهمیت است : رهبر کارافرین، الگوی مناسب کسب و کار، پاسخ گویی به نیازهای مشتری و مدیریت ریسک.
از عمده موانع بنگاههای زودبازده در کشور ما ضعف در مقوله های استفاده از تکنولوژیهای جدیدوفناوریهای تازه، موانع مالی، موانع قانونی و. می باشد.
۱-۳-ضرورت واهمیت تحقیق:
با توجه به توزیع ارزش افزوده براساس اندازههای مختلف بنگاههای صنعتی طی سالهای گذشته، مشاهده میشود که عمده ارزش افزوده بخش صنعت، دربنگاههای بزرگ (بنگاههای بالای ۲۰۰ نفر) ایجاد شده است. درحقیقت، به دلیل موانع موجود درراه رشد صنایع کوچک در ایران، این صنایع نمیتوانند رشد کنند وبه بنگاههای متوسط تبدیل شوند. درنتیجه سیرطبیعی رشد سازمانها درصنایع ایران مشاهده نمیشود وما درایران با دودسته بنگاه(بنگاههای کوچک که سهم کوچکتری درارزش افزوده دارند و بنگاههای بزرگ که عمدتاً توسط بخش دولتی ایجاد شدهاند)روبرو هستیم.
بررسی توزیع تعداد شاغلان بخش صنایع کشورهای تازه صنعتی شده و مقایسه آن با ایران نیز نشان می دهد که صنایع کوچک و متوسط سهمی بیش ازصنایع بزرگ درایجاداشتغال دارند پس بایستی بطور جدی مورد حمایت قرار گیرند. استفاده از نواوریهای تکنولوژیک نیز دراین بنگاهها به این امر کمک شایانی مینماید. به عنوان مثال سهم اشتغال در بخش صنایع کوچک و متوسط کشورتایوان ۷۰% و درصنایع بزرگ این کشور ۳۰% است وعموماً بیش از ۵۰% نیروی شاغل صنایع کشورهای تازه صنعتی شده در بخش صنایع کوچک ومتوسط شاغل میباشند واین درحالی است که درایران سهم صنایع کوچک ومتوسط ازاشتغال دربخش صنعت تنها ۳۷% می باشد.(جمشیدی،م،۱۳۸۹،بررسی طرحهای بنگاههای کوچک و متوسط و نقش انها در جذب سرمایه گذاری،مجله پیوند مهر بانک کشاورزی)
- ۹۹/۰۴/۰۵