سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

پایان نامه خانم زابلی ویرایش شده اصلی- قسمت ۵

milad milad | دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۰۵ ب.ظ

غزل و مدح و هجا گویم یارب زنهــار بس که با نفس جفــا کردم و با عقل ستم
انـوری لاف زدن سیرت مردان نبــود چــن زدی بــــاری مـــردانه بیفشار قدم
گوشه ای گیر و سر راه نجــاتی بطلب که نه بس دیرسر آید به تو براین دو سه دم
( همان: ۶۱۷)
انوری شعر و حرص را چون دایه و طفل، توصیف میکند. او معتقد است که شعر فرزند طمع ورزی و حرص میباشد و به شدّت به این خصلت، وابستگی دارد. هم چنانکه طفل نیازمند دایه است و از PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است) اوشیر مینوشد، شعر نیز وجود خود را مدیون حرص و طمع بوده و این هر سه باعث میشوند که شاعرگدا صفت، پرورش پیدا کند:
انوری شعر و حــرص دانی چیست این یکی طفل و آن دگر دایه
پایــه حــرص کــدیـــه و طمعند تا نگردی بــــــه گرد آن پایه
(همان: ۶۳۴)
انوری بیپروا به شعرو شاعری میتازد و خواهان نابودی و نیستی هردو یعنی هم شعر و هم شاعر میشود. او معتقد است که شاعران در جهان مشهور به طمعورزی و گدایی هستند و با سماجت خواهان نیستی این فن میشود:
احوال مبرمی و گـــــــدایی شاعران دانند همگان که مه شعر و مه شاعری
همان: ۶۴۴)
۵-۲-۴- قدر نشناسی زمامداران و نکوهش شعر و شاعری
جاذبه ی شخصیتی و اندیشه ی بزرگان شعر ایران، گاهی آنچنان زیاد بوده است، که ما را از کنکاش در ابعاد زندگی این افراد و چرا یی کردار گوناگون ایشان، در عرصه های مختلف، دور کرده است. همواره در بررسی تاریخ ادبیات ایران، با تخطئه ی شاعران بزرگی چون انوری، منوچهری ، فرخی سیستانی یا قا آنی بعنوان افرادی مداح، روبرو بوده ایم، اما کمتر به چرایی مداح شدن این افراد، برخورده ایم.گاهی نیز بسیار ساده پذیرفته ایم که بخشی از شاعران، درباری و مدّاح باشند، و بخش دیگر، ( معترض ) و در فقر و بیچارگی، بمیرند و در خاموشی و فراموشی خاک و خاکستر شوند.
شوربختانه؛ داشتن یک زندگی معمولی، همراه با آرامش، در سرزمینی به نام ایران، هماره مشکل بوده است، چه رسد به اینکه در چنین سرزمینی، بخواهی بارِ یک اندیشه را نیز بدوش کشی وحاضرنیز نباشی که به قدرت حاکمه باج بدهی. به غیر از مقاطعی کوتاه، شاعرو نویسنده ی ایرانی، در سراسر تاریخ دراز این سرزمین، هماره مجبور بوده است، در سختترین شرایط از نظر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بسر برده و به تنهایی، بار ِخلاقیّت، تولید فرهنگ، و انتقال اندیشه و هنر را، از نسلی به نسل دیگر، بدوش کشد. چه بسیار بودهاند شاعران بزرگ و با استعدادی که در زیر چرخ دنده های فقر، خرد شده و به باد فراموشی سپرده شدهاند. چه بسیار شاعرانِ بزرگِ شورشگر و گردنکشی که در زیر تیغ تیز جنایتکاران و حاکمان وحشی، گرفتار آمده، یا سر به راه آرمان انسانی خود داده، یا تن به خفت سپرده، ذلّت را، به مدح نشستهاند.
در تاریخ سه هزار ساله ی اخیر ایران، حتی برای مدتی کوتاه، مشکل میتوان دورهای را دید که شاعر ایرانی، آزادانه بتواند دست بقلم برده، آنچه را در دل و در سردارد، به زبان آورده و مکتوب گرداند. او همواره از جهات مختلف تهدید میشود، به زندان میافتد، شکنجه میشود، بر دار به رقصش میکشند، پوستش میکنند و میسوزانندش، حکم ارتداد میدهندش، تبعید میشود، از کار بیکار شده، کتک میخورد و خوار میشود. گویی قرار است او سنگ زیرین آسیاب تاریخ این سرزمین باشد. دیوار شاعر از همه کوتاهتر است. هر که از راه میرسد، اول مشت بر سر او میکوبد. در هرم فرهنگ ( ضعیف کشی) در پائینترین سطح قرار دارد و تنها زمانی از او یاد میکنند که در گور خفته باشد. گاهی باید چون مسعود سعد عمری برحصار «نای» نالید و شکوه گر بخت و هنر خویش بود و گاهی نیز باید چون فردوسی در به در از این شهر به آن شهر از بیم جان گریزان و رمّان بود ویا چون خیّام در زیر تیغ تکفیر و ارتداد به خاموشی پناه برد و سر انجام شاعر به اینجا برسد که کار او عملی بیهوده است که نه خیری برای این جهان و نه گشایشی برای آن جهان اوست و او به ناچار بر خود و هنر خویش بشورد و آن را بنکوهد. البته باید گفت این نکوهش و اعتراض، عصیان نه علیه شعر و کلمات که قیامی علیه وضع نا بهنجار روزگار است. چنان که انوری ابیوردی میگوید :
غصه ها دارم ز نقصان از همه نـــوعی ولیک زین یکی آوخ که نزدیک تومردی شاعرم
خودهنردرعهد ما عیب است گرنه این سخن می کند برهان که من شاعر نیم بلساحرم
خاطرم در ستر دیوان دختران دارد چـو حور زهره شان پرورده در آغوش طبع زاهــرم
گــر ز یک خاطب یکی را روز تزویج و قبول برتر از احسنت کابیــن یافتستم کــافرم
در چنین قحط مروت با چنیـــــن آزادگان وای مـن گرنان خورندی دختران خاطرم
( انوری،۱۳۷۶: ۶۱۲)
انوری در واقع نه علیه شعرو شاعری، عصیان میکند که هدف او برملا ساختن زمامداران و صاحبان جاه و مال است که قدر و قیمت سخن و سخن دانی را نمی شناسند. آنان در شاعران به چشم افرادی متملق و چاپلوس نگاه میکنند که به وسیله هنر خود، درمی از آنان میربایند.
اوحدی مراغه ای نیز گرچه به ظاهر زبان به نکوهش شعر میگشاید، امّا در واقع نیش زبان او علیه منعمان و زمامداران بیغمی است که قدرو بهای شعرو شاعررا نمیدانند. ناخوشنودی او در وهله اوّل، از سرودن شعر مدحی، به اجبار و نه به اختیار است. زیرا او راه دیگری برای گذران معاش نمیشناسد. وجه دوّم ناراحتی او سرودن شعری است که ممدوح از آن هیچ استنباطی ندارد و قیمت و قدر سخن را درک نمیکند و به قول معروف « خر چه داند قیمت نقل و نبات»و باید این معانی زیبا و رنگین را برای کسی گفت که اساساً درکی از شعر ندارد.<br< p=””></br<>

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

/>شاعری چیست؟ بـــــر در دونان خـــــــانـه کرد و حکمت یونان
به ثناشان دریغ باشد رنــــــــج طبــع را دادن عـــذاب و شکنج
خفته ممدوح مست با خـــــاتون تو به مدحش ز دیده ریزان خون
شب کنـی روز و روز در کـــارش در نویسی به درج طـــــومارش
(اوحدی مراغه ای، ۱۳۷۳: ۴۲۹)
اوحدی ضمن توصیف روند رنج آور رسیدن به حضور ممدوح ممسک و تطمیع راوی خوش سخن برای قرا ئت شعرتا اینکه در گوش او خوش آید به تشریح بیاعتنایی طبع لئیم و زمخت ممدوح که نه تنها از پرداخت درمی خودداری میکند بلکه تنها به زبانی فریبنده شاعررا به گفتن شعری دیگر و دادن پاداش در آن نوبت، دست به سر میکند، پرداخته و میگوید:
تا روی پیش او ســــــــلام کنی شعر خـــوانی، سخـن تمـام کنی
او خطابت کند که: خــوش گفتی در معنی بـه مدح مـــــــا سفتی
نقد را بـــــــاز گرد و کـاری کن بار دیگـــر بمـا گـــــــذاری کن
زو چوآن بشنوی بـــــــرون آیی خود ندانی ز غم کـــه چـون آیی؟
( همان: ۴۲۹)
اوحدی تشریح میکند که خو اجه نه تنها به شاعر چیزی نمیدهد بکه با ترش رویی به دربانان نیز سفارش میکند که از دادن بار، خوداری کنند. با این وصف، حتی اگر به حضورشان برسی و شعرت را هم بخوانی، حوالهای ناچیز در دهی دور افتاده، برات میکنند که از گرفتن آن هم پشیمان میشوی. تازه بدهکاری به راوی و دربان روی دستت، باقی میماند:
بــاز شعـــریش بـــــــر ترنگانی بــــه تقــــاضـــا قــــلم بلنگانی
چـــون بیایی بـه وعـــده باز برش بستـه یــابــی بسـان سنـــگ درش
دل دربان بلا بــه نـــــــــرم کنی بر خـود او را به آقچه گــــرم کنــی
تـــا تـــرا پیش او چـــــــو راه کنـد او به دربـــان تـــــرش نگــــاه کنـد
کــای: خــر قلتبان، قــرار ایــن بود؟ آنچه گفتم هـــزار بـــار ایــــن بـود؟
بــار دادی، چــه روز ایـــن بـارست؟ من بکارم، چه وقت ایــــن کــارست؟
پس نپرسیــده: کــای پــــدر چـونی؟ چیست حـالت؟ ز درد سـر چـــــونی؟
بنــــویســد بــــرات بــــر جــــایی کــز سـه خـــروار ادا کنـــد تــــایی
( همان: ۴۲۹)
اوحدی با تشریح کیفیّت چگونگی برخورد صاحب منصبان و دولت مردان با مقوله شعر و ادب، نومید از این وضع و حال بر شعر میشورد و رنج شاعر را بیفایده میداند:
خودز این خواجگان مدخل کیست؟ کـــــه فزون باشدش عطا از بیست
بیست را چـــــــون غریم ده ببرد پنج راوی ز نیمه ره ببــــــــــرد
تـــــــو بمانی و برده ماهــی رنج بیستت ده شــده، دهت شده پنج
( همان: ۴۲۹)
انوری درباره خست وکج فهمی سردمداران زمانه و بی بهایی شعر و دانش در آن زمانه ، زبان به اعتراض میگشاید و کیفیّت این وضع را چنین توصیف میکند:
اندرین عصر هــــــــرکه شعر برد به امیــــــــــد صلت بر ممدوح
چــــــــار آلت بیـــایــدش ورنه گردد از رنــــج غم دلش مجروح
دانش خضر و نعمت قــــــــارون صبـــــــر ایوب و زندگانی نوح
( انوری،۱۳۷۶: ۵۴۶)
مولانا سیف الدّین ابو حامد محمد فرغانی، مشهور به سیف فرغانی ( ۷۰۵ تا ۷۴۹ ق) از شاعران خوب قرن هفتم تا آغاز قرن هشتم است. بیان نقیصه های اجتماعی و برشمردن زشتی ها و پلیدی های طبقه فاسد جامعه، در اشعار سیف دیده می شود. این نقدهای صریح و جدّی، خالی از هزل و مطایبه است. دوران حیات این شاعر مقارن با یکی از بدترین ادوار حیات اجتماعی ایران است که «جوینی» درباره آن میگوید:«هر مزدوری، دستوری. هر مزوری، وزیری. هر مدبری، دبیری. هر مستوفی، مستوفیی. هر مسرفی، مشرفی. هر شیطانی، نایب دیوانی. هر کون خری، سرصدری. هر شاگرد پایگاهی، خداوند حرمت و جاهی. هر فراشی، صاحب دورباشی. هر جافی، کافی. هر حسی، کسی. هر خسیسی، رییسی. هر غادری، قادری. هر دستاربندی، بزرگوار دانشمندی… هر آزادی، بیزادی. هر رادی، مردودی… ».
(جوینی، ۱۳۸۸: ۱۳۴)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  • milad milad

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی