سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه

۴۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

پایان نامه ها

milad milad | جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۱۲ ب.ظ

۳-۳- طلاق به درخواست زوجه

قانون مدنی به تبعیت از نظر مشهور فقهای امامیه، در مواردی برای زن حق طلاق قرار داده است. البته اعطای حق طلاق به زن، خللی به ماهیت ایقاعی بودن طلاق وارد نمی‌سازد، لذا یا حاکم به ولایت از زوج ممتنع صیغه طلاق را جاری می‌سازد یا زوج حق طلاق خود را به صورت وکالت، به زوجه تفویض می کند. موادی از قانون مدنی که برای زن حق تقدیم دادخواست طلاق قرار داده است، به شرح ذیل می‌باشد:

مقاله - متن کامل - پایان نامه

 

۳-۴ غیبت زوج

مطابق ماده ۱۰۱۱ ق.م. غایب مفقودالاثر کسی است که از غیبت وی مدت زیادی گذشته و به هیچ وجه خبری از وی نباشد. ماده ۱۱۰۹ ق.م. نیز اجازه صدور حکم فوت فرضی زوج غایب را در موردی قرار داده است که از تاریخ آخرین خبری که از حیات وی رسیده، مدتی گذشته باشد[۲۱] که عادتاً چنین شخصی زنده نمی‌ماند. این مدت بر حسب چگونگی مفقود شدن، محل مفقود شدن و سن شخص غایب متفاوت است که در ماده ۱۰۲۰ ق.م. احصاء شده است. پس از صدور حکم فوت فرضی زوج غایب، زوجه باید عده وفات نگه دارد؛ اما حکم موضوع ماده ۱۰۲۹ ق.م. به زن غایب حق می‌دهد قبل از صدور حکم فوت فرضی زوج، درخواست طلاق نماید. در این ماده آمده است: «هر گاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقود الاثر باشد، زن او می‌تواند تقاضای طلاق کند. در این صورت با رعایت ماده ۱۰۲۳ حاکم او را طلاق می‌دهد».

بر خلاف نظر مشهور فقها[۴] از متن ماده معلوم می‌شود، شرط رجوع زوجه به حاکم، گذشت چهار سال از زمان غیبت زوج است و حاکم زوجه را مجبور به تحمل چهار سال دیگر از تاریخ مراجعه به دادگاه نمی‌نماید.

ب)- ترک انفاق

ماده ۱۱۲۹ق.م. استنکاف زوج از پرداخت نفقه زن یا عجز زوج از پرداخت نفقه را موجبی برای طلاق دادن زوجه توسط حاکم دانسته است در این ماده آمده است: «در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن می‌تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق می کند. همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه».

این سؤال مطرح می‌شود که آیا حکم ماده ۱۱۲۹ شامل نفقه گذشته است یا نفقه حال و آینده را نیز شامل می‌شود. یعنی آیا عدم پرداخت نفقه معوقه از موجبات طلاق شمرده می‌شود؟

یکی از حقوقدانان حکم موضوع ماده ۱۱۲۹ ق.م. را منصرف از نفقه گذشته دانسته و می‌نویسد: «نفقه زمان گذشته زن، دین و بر عهده شوهر است و زن می‌تواند در دادگاه اقامه دعوی نموده و آن را از شوهر بخواهد… چنانچه شوهر مفاد حکم را طوعاً اجرا کند، زن نمی‌تواند درخواست اجبار شوهر به طلاق را نماید؛ زیرا دین مزبور مانند دیون دیگر شوهر است و منشاء آن اگر چه نفقه زمان گذشته است، اما منجر نمی‌شود که حق درخواست طلاق به زن داده شود». (امامی، ۱۳۶۸: ج۵، ص۲۳۳)

پایان نامه رشته حقوق

اما حقوقدان دیگر معتقد است: اطلاق کلمه نفقه در مواد قانونی مخصوص به فرد شایع در عرف است، لذا دلالت آن بر نفقه گذشته بیشتر از نفقه آینده می‌باشد؛ زیرا در زبان عرف اگر شوهر مخارج زندگی زن را نپردازد، می‌گویند شوهر مدتی است که نفقه زوجه را نداده، در حالی که مطالبه نفقه آینده از دادگاه امری غیر متعارف است. صدور حکم طلاق توسط دادگاه در صورتی مجاز است که شوهر از دادن نفقه گذشته استنکاف نماید و این استنکاف نشانه خودداری از نفقه آینده باشد. [۲۲]

ج)- عسر و حرج زوجه از زندگی مشترک

«عسر» در مقابل یُسر به معنای تنگی و دشواری[۲۳] و «حرج» نیز در معنایی مشابه عسر یعنی تنگدستی و سختی است.[۲۴] همچنین به معنای تنگدل شدن و به کار درماندن استفاده می‌شود[۲۵].  «نفی عسر و حرج» از قواعد فقهی پذیرفته شده است که بر پایه ادله و منابع چهارگانه فقه (کتاب، سنت، اجماع، عقل) می‌باشد. این قاعده در تمام ابواب فقه، از جمله عبادات، معاملات و سیاسات جاری است و قاعده در موردی اجرا می‌شود که از اجرای احکام اولیه مشقتی غیر قابل تحمل پدید آید و با اجرای این قاعده تکلیف برداشته می‌شود[۲۶].

ماده ۱۱۳۰ ق.م. مصوب ۱۳۶۱ و اصلاحیه مورخ ۱۴/۸/۱۳۷۰ چنین مقرر می‌دارد: «در صورتی که دوام زوجیت، موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می‌تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می‌شود».

با توجه به متن ماده مذکور، شرایط اعمال آن به شرح ذیل است:

الف)- موجود بودن سبب عسر و حرج در زمان درخواست طلاق؛ لذا زوجه نمی‌تواند به واسطه علتی که سابقاً موجب عسر و حرج وی از زندگی زناشویی شده و در حال حاضر رفع گردیده، درخواست طلاق نماید.

ب)- عسر و حرج شخصی زوجه‌؛ عسر و حرج باید با توجه به وضعیت مادی، روحی- روانی و شخصیت زوجه احراز گردد؛ به همین جهت در تشخیص تنگی و مشقت زوجه به عرف مراجعه نمی‌شود.

ج)- دائم بودن رابطه زوجیت؛ با توجه به اختصاص طلاق به نکاح دائم، اعمال ماده ۱۱۳۰ ق.م. محدود به نکاح دائم است.

در طلاق‌های موضوع مواد ۱۱۳۰ و ۱۱۲۹ ، ۱۰۲۹ ق.م. حاکم از اختیارات حکومتی خود استفاده می‌کند و طلاق را که به دست مرد است با وصف عدم امکان اجبار زوج به طلاق، اجرا می‌کند. متن مواد فوق نیز نحوه اجرای آن را مشخص نموده و قاضی را مجاز دانسته است بر اساس قاعده «الحاکم ولی الممتنع» به ولایت از زوج ممتنع، صیغه طلاق را جاری سازد.

د)- شروط ضمن عقد نکاح

زوجین هنگام توافق بر عقد نکاح می‌توانند خواسته‌های خود را به عنوان شروط ضمن عقد نکاح در آن بگنجانند. (رک. اسدی، ۱۳۸۲: ش۲۱) البته بر خلاف اصل آزادی قراردادها در حقوق خصوصی، نکاح به جهت شرایط خاص، از جمله عقودی است که آزادی طرفین در تعیین شروط آن بی حد و حصر نیست و چه بسیار قواعد و مقرراتی است که لازمه عقد نکاح بوده و هیچ یک از طرفین حق توافق برخلاف آن را ندارند.

در ماده ۱۱۱۹ ق.م. آمده است: «طرفین عقد ازدواج می‌توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند، مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید… زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه سازد».

مشکلات عدیده‌ای که از حق یک طرفه مرد در طلاق و عدم آشنایی مردم به حقوق خود در جعل شروط ضمن عقد نکاح ناشی می‌شود؛ موجب شد شورای عالی قضایی در سال‌های ۱۳۶۲-۱۳۶۱ طی دستورالعمل‌هایی به سازمان ثبت اسناد و املاک، شروطی را در دو قسمت در عقدنامه‌ها بگنجاند. قسمت «ب» این شروط ناظر به حق طلاق زوجه است و تحقق مواردی را موجب حق رجوع زوجه به دادگاه و درخواست طلاق نموده است.

متن ماده ۱۱۱۹ ق.م. همچنین صدر بند «ب» شروط ضمن عقد نکاح، نحوه اجرای صیغه طلاق را مشخص کرده است. در بند «ب» چنین آمده است: «… زوج به زوجه وکالت بلا عزل با حق توکیل غیر داد که در موارد مشروحه زیر با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه نماید و نیز به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد تا در صورت بذل از طرف او قبول بذل نماید».

۳-۵- طلاق توافقی

در طلاق توافقی زوجه با بذل قسمتی از حقوق مالی خود (مهریه، جهیزیه، نفقه) یا مال دیگری، زوج را راضی به اجرای صیغه طلاق می کند. در این نوع طلاق که می‌تواند از نوع خلع[۵] یا مبارات[۶] باشد، طرفین، توافق خود را بر شرایط مالی (مهریه، جهیزیه، نفقه ایام عده و نفقه معوقه) و غیر مالی (حضانت فرزندان یا ملاقات آنان) طلاق به محضر دادگاه تقدیم می‌کنند تا دادگاه گواهی عدم امکان سازش را صادر نماید.

اجرای این نوع طلاق با مشکلات فراوانی مواجه می‌باشد؛ زیرا از یک سو حق طلاق با مرد است و از سوی دیگر دلیلی به عنوان استثنای این اصل، از باب ولایت حاکم بر زوج ممتنع وجود ندارد تا قاضی مجاز به اجرای صیغه طلاق از ناحیه زوج شود. در ادامه این نوشتار نحوه اجرای آرای طلاق در صورت صدور گواهی عدم امکان سازش و رویه‌های مختلف قضات برای اجرای آن مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد.

۳-۶تعیین مدت اجرای آرای طلاق

سابقه‌ی تعیین مدت برای اجرای آرای طلاق به قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳ برمی‌گردد. در ماده ۲۱ قانون حمایت خانواده آمده بود: «مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش، سه ماه از تاریخ صدور است. در صورتی‌که ظرف این مدت گواهی مذکور به دفتر طلاق تسلیم نشود، از درجه اعتبار ساقط می‌گردد…».

این ماده در نحوه اجرای گواهی عدم امکان سازش در صورت امتناع زوج یا زوجه از حضور در دفترخانه، چنین مقرر داشته بود: «…دفاتر طلاق پس از ارائه گواهی عدم امکان سازش از ناحیه‌ی هر یک از زوجین، به طرف دیگر اخطار می‌نمایند ظرف مهلتی که از یک ماه تجاوز ننماید، برای اجرای صیغه طلاق و ثبت آن حاضر شود. در صورتی‌که ظرف مهلت مقرر حاضر نشود، دفتر طلاق مکلف است حسب تقاضای یکی از طرفین، صیغه‌ی طلاق را جاری و ثبت نماید».

پس از انقلاب اسلامی، اگرچه ماده۲۱ قانون حمایت خانواده به صورت صریح نسخ نشد و مورد ایراد فقهای محترم شورای نگهبان از جهت مغایرت با شرع واقع نگردید؛ اما در واقع به آن هم عمل نشد.

نبودن مهلت برای اجرای آرای طلاق موجب می‌شود هر یک از زوجین که خواهان رأی طلاق و محکوم‌له آن می‌باشند، بتوانند تا هر زمان که بخواهند نسبت به اجرای آن اقدام نمایند. در این صورت رأی طلاق همانند اهرم فشار در دست یکی از زوجین قرار می‌گیرد و کانون خانواده را بر پایه‌ای سست قرار می‌دهد. یکی از حقوقدانان در این خصوص معتقد است: «ایجاد این فرض (تعیین مدت سه ماه موضوع ماده۲۱ قانون حمایت خانواده) تصمیم مناسبی بود که از سوءاستفاده‌ها جلوگیری می‌کرد و تکلیف خانواده‌ی متزلزل را معین می‌ساخت. ولی در لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص و ماده۱۱۳۰ ق.م. مدتی برای پایان اعتبار اذن یا حکم دادگاه پیش‌بینی نشده است. لذا احتمال دارد شوهر اذن دادگاه را در طلاق زن تحصیل کند، لیکن آن را اجرا نکند و این امتیاز را وسیله فشار و تهدید بر وی سازد. همچنین زن نیز ممکن است حکم اجبار شوهر به طلاق را وسیله همین‌گونه سوءاستفاده‌ها قرار دهد و کانون خانوادگی را در حالت تزلزل قرار دهد. این نتیجه‌ی ناگوار را عدالت نمی‌پذیرد و جامعه نیز نمی‌تواند از قربانی شدن گران‌بهاترین نهاد خود به آسانی درگذرد»[۲۷].

پس از انقلاب اسلامی، مقنن با تصویب قانون تعیین مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش، بر این بی‌عدالتی پایان داد. این قانون که به صورت ماده واحده‌ای با سه بند در تاریخ ۱۱/۸/۱۳۷۶ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و در مورخ ۲۸/۸/۱۳۷۶ مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفت به شرح ذیل است:

«گواهی صادره از مراجع قضایی درخصوص عدم امکان سازش بین زن و شوهر، چنانچه ظرف مدت سه ماه از تاریخ ابلاغ[۷] به دفتر ثبت تسلیم نشود، از اعتبار ساقط خواهد بود. در صورتی‌که ظرف مدت مقرر، گواهی یاد شده جهت اجرای طلاق، تسلیم دفتر ثبت طلاق شود، سردفتر مکلف است به طرفین اعلام نماید تا جهت اجرای صیغه‌ی طلاق و ثبت آن حضور یابند، در صورت عدم حضور هر یک از طرفین در وقت مقرر، برای مرتبه دوم، حداکثر ظرف مدت یک ماه دعوت و به شرح ذیل عمل خواهد شد:

الف)ـ در صورت امتناع زوجه از حضور، زوج صیغه‌ی طلاق را جاری و پس از ثبت به وسیله‌ی دفترخانه، به اطلاع زوجه رسانده می‌شود.

ب)ـ در صورت امتناع زوج از حضور و اجرای طلاق، دفتر مراتب را تأیید و به دادگاه صادر کننده گواهی اعلام می‌دارد. دادگاه به درخواست زوجه، زوج را احضار و در صورت امتناع از حضور، دادگاه با رعایت جهات شرعی صیغه‌ی طلاق را جاری و دستور ثبت و اعلام آن را به دفتر ثبت طلاق صادر می‌کند.

ج)ـ‌ در صورتی‌که زوج به دفترخانه مراجعه ولی از اجرای صیغه طلاق امتناع نماید، مطابق بند (ب) عمل خواهد شد».

این ماده واحده، اگرچه می‌توانست راهگشا باشد، اما به علت تفاسیر مختلف از آن به ایجاد رویه‌های متشنج و متشتت بین قضات منجر گردید. این اختلاف رویه، به عدم تعریف دقیق از گواهی عدم امکان سازش و تعیین محدوده اجرای قانون باز می‌گردد؛ لذا مناسب است ابتدا به مصادر اختلاف یعنی معنای گواهی عدم امکان سازش و مشروعیت اجرای طلاق بدون رضایت یکی از طرفین اشاره شود و در نهایت به رویه‌های موجود در محاکم خانواده در برخورد با این قانون پرداخت.با مداقه در قانون اصلاح مقررات طلاق مصوب ۱۳۷۱ معلوم می‌شود، مقنن اصطلاح «گواهی عدم امکان سازش» را فقط برای طلاق‌های توافقی و طلاق از ناحیه زوج به کار برده است. این معنا اگرچه صراحتاً در ماده واحده مورد اشاره قرار نگرفته است، اما با عنایت به اینکه صدر ماده واحده با جمله «زوج‌هایی که قصد طلاق و جدایی از یکدیگر را دارند…» آغاز شده است و دفاتر اسناد رسمی را از ثبت طلاق‌هایی که گواهی عدم امکان سازش برای آن‌ها صادر نشده، منع می کند. لذا طلاق‌های توافقی شامل صدر ماده واحده می‌شوند. همچنین تبصره۳ ماده واحده، اجرای صیغه‌ی طلاق و ثبت آن را در دفترخانه موکول به پرداخت حقوق شرعی و قانونی زوجه، اعم از مهریه، نفقه، جهیزیه و غیر آن به صورت نقد نموده و فقط طلاق‌های خلع و مبارات را استثنا نموده است. حکم به پرداخت حقوق شرعی زوجه در تبصره۳ و تعیین تکلیف پیرامون اجرت‌المثل و نحله در تبصره ۶ قانون فوق دلالت بر لزوم درخواست طلاق توسط زوج دارد.لازم به ذکر است، منظور از قید «رعایت جهات شرعی» مندرج در بند ب رعایت شرایط شرعی حین اجرای صیغه‌ی طلاق از جمله «حضور عدلین» و «طهر غیر مواقعه» زوجه است. البته تفسیر کلمه «جهات شرعی» به قاعده فقهی «الطلاق بید من اخذ بالساق» فاقد وجاهت منطقی است؛ زیرا رعایت انحصار حق طلاق مرد، در مرحله‌ی رسیدگی و صدور حکم است، در حالی‌که قانون «تعیین مدت اعتبار گواهی‌های عدم امکان سازش»، برای تعیین چگونگی اجرای احکام طلاق است.

 

  • milad milad

دانلود پایان نامه حقوق در مورد قرارداد های امتیازی

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ب.ظ

 

واژه امتیاز یا کانسشن   (consession) ریشه در واژه لاتین (consessio) دارد که به معنای اجازه می­باشد.این واژه مفهومی حقوقی است که به موجب آن سرمایه­گذار مجاز می­شود معمولا به طور انحصاری در حوزه جغرافیایی امتیاز و به موجب اجازه مقام صالح به امری بپردازد. منظور از انحصار در این تعریف رجحان و برتری دارنده امتیاز نسبت به سایرین در تصرف نسبت به حوزه امتیاز است. در این نوع قرارداد معمولا حق مالکیت کلیه هیدروکربن­های تولید شده و استخراجی، از جمله نفت و گاز به پیمانکار داده می­شود و پیمانکار تعهد می­نماید که حق امتیازی به دولت در ازای حقوق واگذار شده به وی بر اساس میزان و مبلغ مورد توافق در قرارداد پرداخت کند.[۲] و در خصوص امتیازهای نفتی سنتی می­توان گفت که توافق­نامه­هایی بودند که به موجب آن دولت به یک شرکت خارجی اجازه می­داد تا به اکتشاف و بهره ­برداری از منابع نفتی آن کشور به صورت انحصاری در مدت معین بپردازند و در مقابل مبالغی را به عنوان بهره مالکانه و مانند آن به دولت پرداخت نمایند.[۳]

 

 

قراردادهای امتیازی از قدیمی­ترین وابتدائی­ترین قراردادهای نفتی هستند. تا قبل از ملی شدن نفت در ایران، قراردادهای نفتی امتیاز متداول بود. با تصویب ملی شدن نفت در سال ۱۳۲۹و سپس قانون نفت مصوب ۱۳۵۳ الگوی قراردادهای امتیاز از صنعت نفت رخت­ بربست و قراردادهای مشارکت و سپس قراردادهای پیمانکاری(مقاطعه کاری) با اشخاص داخلی یا خارجی(لایحه قانونی اساسنامه شرکت ملی نفت ایران مصوب ۱۳۳۱)ملاک عمل بود که تا به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ادامه داشت . پس از انقلاب اسلامی نیز قراردادهای بیع متقابل مطرح گردیدند که البته وجود عواملی همچون محدودیت­های حقوقی جدید ناشی از برخی اصول قانون اساسی مانند اصل ۸۰ و یا اصل ۸۱، یا محدودیت­های مربوط به قوانین بودجه سالانه و همچنین به وجود آمدن  تحریم­ها که در سال ۱۹۹۵ از سوی دولت آمریکا شکل گرفته بودند نیز در به وجود آمدن این الگوی قراردادی  بی تاثیر نبودند.[۴]

 

قراردادهای امتیازی  در شکل سنتی آن تا پیش از دهه ۷۰میلادی و اوج­گیری حرکات ملی­گرایانه در میان کشور­های تولیدکننده نفت خام کاربردی فراوان داشته اند. تقریبا کلیه قراردادهای نفتی از اوایل قرن ۲۰ تا ۱۹۵۰ در مقابل پرداخت حق­الامتیاز مقطوع[۵] تنظیم یافته است که به موجب آن دارنده امتیاز از اختیار عمل وسیعی برخوردار بود.[۶] در این نوع قرارداد ابتدا دولت که مالک اصلی مخزن یا میدان نفتی مشخصی است آن را به شرکتی جهت سرمایه­گذاری واگذار می­نماید و شرکت مذکور به سرمایه­گذاری در عملیات اکتشاف، توسعه، بهره ­برداری و بازاریابی محصولات آن میدان می ­پردازد و کلیه هزینه­ های مربوطه را متقبل می­شود.در عوض شرکت مذکور مالک مخزن را از دو ناحیه جبران می­نماید؛اول با پرداخت حق­الارض یا بهره­مالکانه که تا اعاده منطقه امتیازی و لغو آن ادامه دارد و دوم با پرداخت درصدی از درآمد خالص مخزن به عنوان مالیات.

 

شرکت عامل در این نوع قراردادها بر منطقه امتیازی مخازن نفت و گاز، تولید و کل عملیات اعم از اکتشاف، بهره ­برداری، فروش، ارزیابی و….حاکمیت دارد. همچنین مالکیت شرکت بر مخازن نفت و گاز و تولید نافذ است.قراردادهای امتیازی در صورتی که عملیات اکتشافی به نتیجه­ای مثبت نیانجامد،معمولا بین ۵-۶ سال طول می­کشد و در صورت کشف ذخایر نفت معادل عمر آن وحدود۴۰-۲۵ سال دوام دارند.[۷] و اما نکته حائز اهمیت اینکه امروزه قراردادهای نوین امتیازی کاملا باب هستند و توسط بسیاری از دولت­ها از جمله بریتانیا، کانادا و استرالیا مورد استفاده قرار می­گیرند.[۸]

 

 

 

 

 

گفتار دوم – قرارداد دارسی(اولین قرارداد امتیازی)

 

قرارداد دارسی اولین و قدیمی­ترین قرارداد نفتی ایران  است که در قالب قراردادهای امتیازی سنتی شکل گرفته بود.درسال ۱۲۸۰هجری شمسی (۱۹۰۱ میلادی)ویلیام ناکس دارسی سرمایه­دار یهودی­الاصل استرالیایی تبعه انگلیس با همراهی میرزا آقا علی اصغر خان امین السطان، صدر اعظم وقت مظفرالدین شاه، امتیاز انحصاری اکتشاف، استخراج، حمل و نقل، پالایش و صدور نفت در تمام ممالک محروسه ایران به جز پنج ایالت شمالی را به مدت شصت سال بدست آورد. پس از تحصیل این امتیاز و به نتیجه رسیدن عملیات حفاری در مسجد سلیمان، ناگهان ارزش سهام دارسی بالا رفت و در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید و اندیشه مخالفت با امتیاز دارسی نیزآغاز شد، اما عمر کوتاه مجلس اول، برقراری استبداد صغیر و معضلات مجالس پس از استبداد صغیر مانع از آن شد که امتیاز دارسی مورد توجه و بررسی قرار گیرد.[۹] در قرارداد دارسی به کرات می­بینیم که حقوق ایران از سوی شرکت پیمانکار نادیده گرفته می­شد برای مثال دارسی تعهد داشت که ۱۶ درصد عایدات را بابت حق­الامتیاز به دولت ایران بدهد. اما شرکت تا سال ۱۹۱۹ با توجه به معاذیر مختلف دیناری به هیچ عنوان به دولت نپرداخت و به تقاضای حکمیت ایران هم ترتیب اثر نداد. کمپانی با وجود منافع سرشاری که تا آخر سال ۱۹۳۲ برده بود از بابت حق­الامتیاز مجموعا کمتر از ده میلیون لیره به دولت ایران پرداخت، این مبلغ طبق بیلان­های منتشره در حدود ۱۳ درصد عواید شرکت می­شد.[۱۰]

پایان نامه - مقاله

 

 

 

گفتار سوم – قرارداد کنسرسیوم (حلقه­ای میان قراردادهای امتیازی و قراردادهای جدید)

 

در زمان نخست­وزیری دکتر محمد مصدق، صنعت نفت ایران ملی گردید و پس از آن شرکت ملی نفت ایران به وجود آمد که صاحب امتیاز ملی بود، البته با ملی شدن صنعت نفت در ایران در سال ۱۳۲۹ روند معاملات نفتی ایران تغییر کرد و باعث به وجود آمدن بسیاری از مناقشات گردید. پس از قطع صدور نفت از آبادان و تعطیل شدن پالایشگاه نفت انگلیس و ایران، انگلستان در مقام مقابله اعلام کرد که اقدامات دولت ایران در ملی کردن نفت و تصرف تاسیسات حوزه امتیاز، غیر قانونی بوده و از این رو خریداران احتمالی نفت را از معامله با ایران بر حذر داشت، انگلستان دادخواستی به دیوان دادگستری لاهه داد و ایران را به لغو یکجانبه قرارداد و نقض مقررات حقوق بین­الملل متهم کرد.[۱۱] خلاصه اینکه پس از گذشت ۳ سال از به وجود آمدن شرکت ملی نفت ایران بود که نخستین رابطه قراردادی بین شرکت ملی نفت ایران و گروهی از شرکت­های بزرگ نفتی معروف به کنسرسیوم شکل گرفت. به موجب این قرارداد، ایران مالکیت ذخایر نفتی خود را حفظ می­کرد و حق خرید نفت به قیمت­های مناسب تا سال ۱۹۷۹ و اختیار تمدید قرارداد به مدت ۱۵ سال دیگر به صلاحدید انحصاری   کنسرسیوم به اعضای آن اعطا می شد.[۱۲] علی رغم اینکه مدت ۴۰ ساله­ای برای قرارداد فوق در نظر گرفته شده بود، پس از ۲۰ سال توسط طرفین ملغی گشته و قرارداد جدیدی تحت عنوان قرارداد کنسرسیوم ۱۹۷۳ جایگزین آن گردید و کمی پس از آن قراردادهای مشارکت و خدمت که به عنوان جدیدترین شیوه استفاده از تکنولوژی خارجی جهت استحصال از منابع نفتی باشد پدید آمد.[۱۳] و بدین ترتیب می­توان قرارداد کنسرسیوم را حلقه­ای میان قراردادهای امتیازی و قراردادهای جدید دانست؛ البته ناگفته نماند که قرارداد کنسرسیوم پس از سپری شدن ۱۰ سال از تاریخ انعقادش دستخوش تغییراتی گردید و توافق­های جدیدی به شکل قرارداد الحاقی اول در دی ماه ۱۳۴۳ و قرارداد الحاقی دوم در تیر ماه ۱۳۴۶ و قرارداد الحاقی سوم در اردیبهشت ۱۳۵۰ جایگزین برخی از مقررات آن شد.[۱۴]
دانلود پایان نامه حقوق

 

 

 

گفتار چهارم – قراردادهای مشارکت در تولید

بند اول – تعریف قراردادهای مشارکت در تولید

 

در تعریف قراردادهای مشارکت در تولید گفته­اند قراردادی است که مابین یک شرکت ملی نفت و یک شرکت نفت خارجی منعقد می­شود و به موجب آن شرکت خارجی مجاز می­شود در محدوده معینی و مطابق شرایط قرارداد به اکتشاف و استخراج نفت بپردازد و در مقابل، منافع تولید نفت بین دو شرکت تقسیم می­شود.در تعریف دیگری نیز به طور خلاصه این قرارداد توافقی عنوان شده است که به موجب آن دولت به عنوان مالک منابع طبیعی یک شرکت نفتی را به عنوان پیمانکار در خدمت می­گیرد و عایدات شرکت نفتی پس از کسر هزینه­ها مطابق توافق از پیش تعیین شده ما بین دو طرف تقسیم می­شود.[۱۵] در این نوع قرارداد همین که تولید شروع شد، پیمانکار حق دریافت بخشی از تولید صورت گرفته از منطقه موضوع قرارداد را بدست می­آورد که بر مبنای جدول میزان تعدیل مرتبط با عوامل و فاکتورهای اقتصادی – فنی و حجم هیدروکربن­های تولیدی تعیین می­شود. میزان سهم هر طرف و شیوه پرداخت در هر قرارداد تعیین می­شود. در این نوع قرارداد، پیمانکار مشمول پرداخت حق­الامتیاز نمی­باشد.البته گاه حق پیمانکار دریافت سهمی از ارزش تولیدات بوده و حق مالکیت بر مواد استخراج شده برای دولت حفظ می­شود.[۱۶]

 

بند دوم – پیدایش و توسعه قراردادهای مشارکت در تولید

 

در مرداد ماه سال ۱۳۳۶ نخستین قانون نفت ایران به تصویب رسید.هدف این قانون راه­گشایی برای اکتشاف و بهره ­برداری    نفت در خارج از حوزه قرارداد کنسرسیوم بود. به موجب این قانون، قراردادهای مشارکت بر اساس پنجاه_ پنجاه به امضا رسید که نخستین آن­ها قرارداد با شرکت ایتالیایی آجیپ مینراریا[۱۷] بود. قرارداد بعدی با شرکت آمریکایی پان امریکن پترولیوم و قرارداد سوم با شرکت کانادایی سافایر اینترنشنال پترولیوم امضا شد. در سال­­های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ شش قرارداد مشارکت دیگر به امضا رسید. پنج تا از این قراردادها در دی ماه ۱۳۴۳ و یکی دیگر در تیر ماه ۱۳۴۴ امضا شد. سال دیگر هم قرارداد دیگری با شرکت فرانسوی اراپ[۱۸] منعقد گردید(آذر ماه ۱۳۴۵)، قراردادهای مشارکت همه بر مبنای پنجاه_ پنجاه طرح­ریزی شده بودند،اما قرارداد اراپ به لحاظ حقوقی در چارچوب دیگری طرح­ریزی شده بود که قرارداد پیمانکاری یا خدمت[۱۹] نامیده می­شد.هم قرارداد مشارکت و هم قرارداد خدمت در زمان خود یک نوع نوآوری تلقی می­گردند که پس از ایران کشورهای دیگر نیز از آن الگوها پیروی نمودند.[۲۰] و اما امروزه قراردادهایی که بیشتر از انواع دیگر قراردادهای نفتی در دنیا مورد استفاده قرار می­گیرند، قرارداد مشارکت در تولید[۲۱] یا موافقت ­نامه مشارکت در تولید[۲۲] است. این قرارداد در بسیاری از کشورها از جمله اندونزی، مالزی، چین، تایلند، آنگولا و نیجریه به کار گرفته می­شود.[۲۳]

 

 

 

بند سوم – تفاوت­های قراردادهای مشارکت در تولید و امتیازی

 

قراردادهای مشارکت در تولید و قراردادهای امتیازی تفاوت­های عمده­ای دارند که می­توان آن­ها را در سه دسته عمده تقسیم بندی نمود:

اول اینکه در قراردادهای مشارکت در تولید تا زمانی که نفت تولید نشده است شرکت تولید کننده مالکیتی نسبت به نفت ندارد؛ دوم اینکه شرکت طرف قرارداد فقط نسبت به قسمتی از کل نفت تولیدی مالکیت پیدا می­ کند ؛ سوم اینکه در این قراردادها به جای مشارکت در نفت، چنانچه در قرادادهای امتیازی معمول بود، مشارکت در تولید رواج یافت.[۲۴]

 

 

 

 

گفتار پنجم – قراردادهای ساخت، بهره ­برداری واگذاری (بی.او.تی)

 

قراردادهای «بی.او.تی» [۲۵]مخفف سه واژه Build, Operate and Transfer  و یا Build, Own and Transfer به معنای «ساخت،بهره ­برداری و انتقال(واگذاری)» و یا «ساخت،تملک و انتقال(واگذاری)» است و به مراحل اصلی پروژه­هایی که تحت این قالب به اجرا در می­آیند اشاره دارد.[۲۶]

علاوه بر تامین مالی ممکن است بهره ­برداری از طرح نیز بعد از اجرا مطرح باشد که در این صورت قراردادهای «ساخت،بهره ­برداری و واگذاری می ­تواند مورد استفاده قرار گیرد. در قراردادهای بی.او.تی، پروژه­ای با مجوز دولت توسط یک شرکت خصوصی ساخته می­شود و پس از ساخت برای مدتی مورد بهره ­برداری آن شرکت قرار می­گیرد و پس از انقضای مدت بهره ­برداری پروژه به دولت طرف قرارداد منتقل می­گردد. به عبارت دیگر، دولتی به یک کنسرسیوم خصوصی متشکل از شرکت­های خصوصی امتیاز می­دهد تا کنسرسیوم مطابق قرارداد تامین مالی یک طرح زیربنایی را عهده­دار شده، آن را اجرا کند و در ازای مخارجی که تقبل کرده برای مدتی از پروژه ساخته شده، بهره ­برداری کند و پس از سپری شدن مدت بهره ­برداری پروژه و حق استفاده از آن، آن را مجانا به دولت منتقل نماید.[۲۷]

 

به بیان دیگر، بی.او.تی به مجموعه ترتیباتی اطلاق می­شود که بین یک سازمان دولتی موسوم به اصیل با یک شرکت خصوصی یا کنسرسیومی متشکل از شرکت­های خصوصی منعقد می­شود و طی آن ساخت و بهره ­برداری از یک پروژه برای مدت معینی به شرکت سازنده واگذار شده و او مالک طرح و منافع حاصل از پروژه می­گردد و در نهایت مالکیت پروژه به دولت طرف قرارداد انتقال می­یابد. تامین هزینه­ های ساخت پروژه به عهده شرکت خصوصی یا کنسرسیوم است و در ازای هزینه­هایی که برای ساخت انجام شده است، دولت میزبان امتیاز انحصاری استفاده و بهره ­برداری از پروژه را برای مدت معینی به کنسرسیوم می­دهد تا وی از طریق فروش محصولات تولیدی و یا عرضه خدمات حاصل از پروژه هزینه­ های مزبور را مستهلک نماید. در پایان قرارداد هم کنسرسیوم متعهد است که پروژه مورد نظر را معمولا به طور رایگان و بدون دریافت وجه به سازمان دولتی واگذار یاانتقال دهد.[۲۸]،[۲۹]

 

 

 

 

 

بند اول – ماهیت قراردادهای بی.او.تی

 

این دسته از قراردادها جزء قراردادهای مشارکت در تولید می­باشند چراکه شرکت نفتی پیمانکار پس از انعقاد قرارداد و انجام فعالیت صاحب نفت خواهد گردید و همان­گونه که اشاره گردید نفت انتقالی به شرکت نفتی در ازاءمخارجی است که  شرکت نفتی تقبل کرده، البته با اندکی تسامح در تعریف این نوع از قراردادها، شاید بتوان آن­ها را مصداقی از قراردادهای خدماتی نیز دانست، با این تعبیر که مخارج انجام شده از طرف شرکت را نوعی از انجام خدمات دانسته و نفتی که به شرکت­ نفتی تعلق می­گیرد را مصداقی از اجرتی که در برابر خدماتی که توسط آن شرکت انجام می­پذیرد بدانیم.

 

 

بند دوم – مزیت­های استفاده از پروژه­های بی.او.تی

عمده­ترین دلائل استفاده از قرارداد­های بی.او.تی عبارتند از:

هدایت سرمایه­ بخش خصوصی به طرف طرح­های زیربنایی اقتصادی، جذب سرمایه­های خارجی، سرازیر کردن تکنولوژی و فناوری­های نوین به سوی کشور و استفاده از یک مدیریت کارآمد برای اداره و بهره ­برداری از پروژه­های زیربنایی از دلایل عمده استفاده از این قراردادها است.[۳۰]

 

گفتار ششم – قراردادادهای خدماتی(خدمت)

 

قراردادهای خدمت (که در نظام در نظام حقوقی ما از آن به عنوان قرارداد پیمانکاری یا اجاره خدمات یاد می­شود) یک رابطه قراردادی است که بر اساس آن در قبال خدمات انجام شده اجرت پرداخت می­شود.[۳۱]

در قراردادهای خدمت که در بخش بالادستی به کار گرفته می­شود، پیمانکار فعالیت­های نفتی اعم از اکتشاف، توسعه و یا تولید را برای دولت یا شرکت ملی نفت انجام می­دهد و قبول می­نماید که هزینه­ های انجام شده را به همراه «حق­الزحمه» از طریق خرید بخشی از نفت تولیدی به قیمت روز دریافت نماید. قرارداد خدمت مشباهت­ زیادی به قراردادهای مشارکت در تولید دارد و بسیاری از مفاد آن­ها به هم شبیه هستند. مهم­ترین فرق در نظام مالی قرارداد و حق پیمانکار بر نفت تولید شده است. در مشارکت در تولید بخشی از نفت تولید شده در نقطه معین جهت پرداخت سود به پیمانکار اختصاص پیدا می­ کند و پیمانکار مالک آن می­شود در حالی که در قراردادهای خدمت استحقاق پیمانکار به دریافت هزینه­ها و سود به پول(دلار) تقویم می­گردد و تعهد دولت در هر قسط به صورت مبلغی معین از دلار تعیین می­گردد. در ضمن طرفین موافقت می­ کنند که به میزان استحقاق پیمانکار، کارفرما به پیمانکار نفت و گاز به قیمت روز بفروشد تا کلیه بدهی­های دولت به پیمانکار مستهلک گردد.[۳۲]

 

سابقه به کار گیری قراردادهای خدماتی در صنعت نفت به طور عمده به دهه ۶۰ میلادی باز می­گرددد که به شکل­های متفاوتی رایج می­باشد:

قراردادهای صرفا خدماتی: این نوع از قرارداد در فعالیتهای اکتشافی کاربرد ندارد و تنها در فعالیت­های تولیدی مورد استفاده واقع می­شود.

 

قراردادهای خدماتی ریسک پذیر امروزه از محبوبیت کمتری در دنیا برخوردارند، اما با این حال در اکتشاف و تولید نفت و گاز مورد استفاده قرار می­گیرند.این قراردادها در کشورهایی از قبیل ونزوئلا، بولیوی، برزیل، کویت، عراق و ایران منعقد می­گردند. البته در جمهوری اسلامی ایران شکل خاصی از قراردادهای خدماتی رایج است که تحت عنوان قراردادهای بیع متقابل مشهور گردیده­اند. در حال حاضر این قراردادها در حال ورود به مرحله چهارم از تحولات خود هستند که قراردادهای نسل چهارم بیع متقابل نامیده می­شوند.[۳۳]

ازآنجا که قراردادهای بالادستی معمولا از نوع قراردادهای خدمت با ریسک است، سود پیمانکار به نحوی تعیین می­گردد که جوابگوی مخاطرات وی باشد. روش­های گوناگونی برای تعیین سود پیمانکار در نظر گرفته شده است. در برخی از قراردادها مثل قراردادهای خدمت در ونزوئلا و عراق در ازای هر بشکه نفت تولیدی در مدت معین(مثلا ۲۰سال) مبلغ معینی(مثلا دو دلار) به عنوان سود پیمانکار به وی پرداخت می­شود.[۳۴]

 

[۱] concession contracts

[۲] – حداد عادل، پیشین،ص۱۶٫

[۳] – امانی، مسعود، ۱۳۸۹، حقوق قراردادهای بین­المللی نفت، چاپ اول، تهران، انتشارات  دانشگاه امام صادق،ص۷۸٫

[۴] – محبی،محسن،۱۳۸۶،مباحثی از حقوق نفت و گاز در پرتو رویه داوری بین المللی:سلب مالکیت و غرامت در قراردادهای نفتی،چاپ اول،تهران،موسسه مطالعاتی شهر دانش.

[۵] Fixed Royalty System

[۶] – تدینی، عباس، ۱۳۸۱، حقوق استخراج نفت از دریاها، چاپ اول، تهران، انتشارات مجد،ص۱۴۰٫

[۷] – آرمان، بهمن، زمانی، علی، ۱۳۷۹، ایران نفت و قرارداد های بیع متقابل، تازه های اقتصاد، ۹۲٫

[۸] – اصغریان، پیشین، ص۲۴٫

[۹] – آژند،یعقوب و همکاران،۱۳۷۸،نفت در دوره رضا شاه؛تجدید نظر در امتیازنامه دارسی(قرارداد۱۹۳۳)،تهران ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛سازمان چاپ و انتشارات.

۱- موحد، محمد علی، خواب آشفته نفت دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، جلداول، چاپ اول، تهران، نشر کارنامه، صص۲۹۶-۲۹۷٫

[۱۱] – بزرگ ­پناه،محمد،۱۳۸۳،بررسی ابعاد حقوقی انواع قراردادهای رایج در صنعت نفت بعد از جنگ جهانی دوم،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،ص۷٫

[۱۲] – رحمانی،تهمینه،۱۳۸۹،راهنمای کاربردی تنظیم قرارداد کنسرسیوم،چاپ اول،تهران،انتشارت  جاودانه.

[۱۳] –  بزرگ پناه، پیشین، ص۱۱٫

[۱۴] – بزرگ پناه، همان، ص۸٫

[۱۵] – امانی، پیشین،ص۱۰۲٫

[۱۶] – حداد عادل، پیشین، ص۱۶٫

[۱۷] AGIP MINRARIA

[۱۸] ERAP

[۱۹] SERVICE AGREEMENT

[۲۰] – بزرگ پناه، پیشین، ص۸٫

[۲۱] Production Sharing Contracts(PSC)

[۲۲] Produuction Sharing Agreements(PSA)

[۲۳] – اصغریان، پیشین، ص۲۴٫

[۲۴] -امانی، پیشین، ص۱۰۳٫

[۲۵] BOT

[۲۶] – توسلی جهرمی، منوچهر، ۱۳۸۱، قراردادهای بین­المللی ساخت، بهره ­برداری و انتقال((BOT، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ش۵۸،ص۹۵٫

[۲۷] – شیروی، عبدالحسین، ۱۳۹۳، حقوق نفت و گاز، تهران، چاپ اول، نشر میزان،ص۴۰۶٫

[۲۸] – ماندگار، مصطفی، ۱۳۹۳،  قراردادهای تجاری بین المللی:انتقال فناوری، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش­های حقوقی شهر دانش،ص۴۳۹٫

[۲۹] – شیروی، عبدالحسین، ۱۳۸۰، پروژه های ساخت،بهره برداری و انتقال BOT،نامه مفید،ش۲۷،ص۳۳٫

[۳۰] – شیروی، عبدالحسین،۱۳۸۰ ،دلایل استفاده از قراردادهای بی.او.تی(   (BOTو نقش دولت در موفقیت این پروژه­ها، مجله مجتمع آموزش عالی قم،ش ۱۱،ص۳۳٫

[۳۱] – امانی، پیشین، ص۱۰۹٫

[۳۲] – شیروی، عبدالحسین، ۱۳۹۳، حقوق نفت و گاز، تهران، چاپ اول، نشر میزان،ص۳۶۷٫

[۳۳] – اصغریان،پیشین،ص۲۴٫

[۳۴] – شیروی، عبدالحسین، ۱۳۹۳، حقوق نفت و گاز، تهران، چاپ اول، نشر میزان،ص۳۶۷٫

  • milad milad

انتقال الکترونیکی نسبت به روش های دیگر امتیازاتی دارد که دیگر روش ها این امتیاز را ندارند به جهت

امتیازاتی که این روش دارد پو ل شویان و مجر ما ن بیشتر سر اغ این روش می روند.این امتیازات می تو اند :

۱-۴- ب = امنیت با لا

۲-۴- ب = گمنامی

۳-۴- ب = قا بلیت کا رایی آسان

۴-۴- ب = حمل آسان

۵-۴- ب=استفاده مستمر و دائمی

۵-ب =سیستم ها ی قا بل استفاده در نقل و انتقا ل الکترونیکی و اینتر نتی[۲]

معمو لا”در سیستم کا مپیوتری و اینتر نتی از سیستم های مختلفی استفا ده می شود که ما به سه نو ع سیستم

اشاره خو اهیم کرد.

۱-۵- ب =سیستم millicenc

انجام خرید و فروش برای کا لا و خدمات با ارزش کم و پرداخت های جزیی برروی اینترنت ازیکصدم تا پنج دلار.
دانلود پایان نامه حقوق

 

۲-۵-ب =سیستم mondex

کارت هو شمند و جو د دارد که قا در به پذیرش و ذخبره پو ل الکترونیکی می باشد . روی کا مپیو ترنصب می شود

۳-۵- ب=سیستم digicsh

دیوید جا م ،مشتر ی در بانک  digicashثبت نام کرده و برای ایشان یک حساب انتقا ل الکترونیکی با ز

می شود .

۶-ب =امتیازات استفاده از این سیستم ها ۱

چرا امروزه به این سیستم ها روی آوردند . ونقل و انتقا لا ت در این روش بیشتر صورت می گیرد . این سیستم

ها امتیازاتی دارند که دیگر روش ها از امتیاز کمتر ی بر خوردار هستند.

۱-۶-ب =حجم زیاد معا ملا ت ومر اجعا ت

۲-۶-ب =امکان بر رسی دقیق را نمی دهد.

۳-۶-ب =چنانچه فرد در خا رج سا کن با شد امکان دسترسی را به او کمتر خو اهد بو د

در اهمیت این سیستم ها همین بس که امروزه حدود ۱۰۰ میلیارد دلار از طریق شبکه جا بجا می شود .

۷-ب = وضع قو انین به لحا ظ اهمیت  انتقا لا ت الکترونیکی و اینتر نتی

امروزه حجم وسیعی  از در یافت و پر داخت ها الکترونیکی و اینتر نتی است .این حجم فعا لیت بدنبال خودش

تعا رض ،جر م ،تخلف را در پی دارد . برای پیشگیری ،پیگیری،کنترل بهتر و اطمینا ن از صحت و سقم اقدامات  ضروری بنظر می رسد یک مجمو عه قو انین وضع شود تا کنترلی بر این نقل و انتقالات صورت گرفته باشد و هم اینکه وحدت رویه در تصمیم گیری ها حا کم گردد که در اینجا به دو مجمو عه بطور کلی اشاره می شود.

۱-۷-ب =قانون جر ایم رایا نه ای۲

این مجموعه قوانین درسه بخش جرائم ومجا زات ها،آئین دادرسی ،سایرمقررات که جرائم ومجازات ها طی هشت فصل دربخش یکم و آئین دادرسی وسایرمقررات هم درسه فصل دربخش دوم این قانون می باشد.این قانون  مشتمل بر ۵۶ ماده و ۲۵ تبصره درجلسه علنی روز سه شنبه ۵/۳/۸۸ مجلس شورای اسلا می تصویب گردید و درتا ریخ ۲۰/ ۳/۸۸ به تا یید شورای نگهبان رسید ودرتا ریخ ۱۷/۴/۸۸ با شماره ۱۸۷۴۲درروزنا مه رسمی بعنوان  قانون انتشاریافت تا با استفاده ازاین قانون جرائم رایا نه ای با مقررات وقوانین دقیق رصد ونظارت واقدام وانجام صورت پذیرد.

۲-۷-ب =قانون تجارت الکترونیکی[۳]

این قا نون تقریبا” بطورجا مع درخصو ص تجارت الکترونیکی پرداخته است .مجمو عا” درشش باب که درباب اول مقررات عمومی ودر با ب دوم دفا ترخد مات صدور گواهی الکتر ونیکی ودرباب سوم قواعد مختلف ودرباب چها رم جر ائم و مجا زات ها و با ب پنجم جبران خسارت و با ب ششم متفرقه به قا نون تجا رت الکترونیکی پرداخته است .

 

 

این قانو ن مشتمل برهشتا دو یک ما ده وهفت تبصره می باشد درجلسه علنی روزچها رشنبه مورخه۱۷/۱۰/۸۲

در مجلس شور ای اسلا می به تصویب رسید ودر تا ریخ ۲۴/ ۱۰/ ۸۲ مو رد تا یید شورای نگهبا ن قرار گرفت ودر تاریخ یازدهم بهمن یکهزارو سیصد وهشتا د ودوطی شما ره ۱۷۱۶۷ درروزنا مه رسمی بعنوان قانون منتشر گردید.

ج=پنا هگاه های ما لیاتی

پنا هگاه های ما لیاتی به لحا ظ ویژگی های خا صی که دارند  از امتیازاتی بر خور دار هستند که مامن خو بی

برای تطهیر پو ل می باشند.در تو صیف پناهگاه های ما لیاتی می گو یند:

“در اصطلا ح به کشور ها یا نو احی جغر افیایی اطلا ق می شود که به خا طر وبژگی ها ی خا ص نظا م قانونی

پولی ،با نکی و ما لیا تی خو د، تبهکا ران از این منا طق جهت تطهیر امو ال کثیف خو د استفا ده می کنند” ۱

۱-ج= ویژگی ها ی یک پنا هگاه های ما لیاتی [۴]

اگر به این ویژگی ها دقت لا زم صورت پذیرد حتما”به این  می رسیم چرا تبهکا ران به این شیوه و روش برای تطهیر پول ها ی کثیف روی می آورند.

۱-۱-ج =رازداری  با نکی بعنوان  یک اصل  پذیرفته شده ونقض آن از طرف هرکسی جرم بوده  وقا بل  مجازات می باشد.

۲-۱-ج= قانون گذار در غفلت بوده یا عمدا”  تطهیر پو ل را جر م نمی داند.

۳-۱-ج = نظا م ما لیاتی به گو نه ای است که به در آمد و عو اید سر ما یه ها ی که منشاء خا رجی دارد  مالیات تعلق نمی گیرد

۴-۱-ج = با نک ها ملزم به شنا سایی هو یت مشتر یان نیستند.

۵-۱-ج = با نک ها اجا زه دستر سی به ما مو ر اجرا ی قا نون را نمی دهند.

۶-۱-ج = بانک ها نسبت به شنا سایی هو یت دقیق مشتر یان خو د تو جهی نمی کنند.

۲-ج =اطلا ق بهشت های ما لیا تی   

بهشت های ما لیاتی و کشورها ی کو چک مکا ن ها ی هستند که ادامه حیات اقتصادی بانک ها ی واقع در این مجمو عه در گرواین گو نه پو ل هامی باشد . در این خصوص دکتر میرمحمد صا دقی بیان می دارد.”لیکن متاسفا نه با توجه به این که وجوه گزاف حا صل از جـرائم،مخصو صا”مواد مخدر،محل درآمد قــا بل توجهی بــرای بــانک ها ها،بویژه درکشورها ی کوچک و (بهشت های ما لیاتی) از قبیل جزایر کارائیب ونظا ئرآن محسو ب می شوندوچه بساعلا وه برمنا بع معمول با نکی درصدی نیزبه بانک برای کمک به پول شویی اختصاص داده می شوند. بــا نک های یافت می شوند که به قا چاقچیا ن درامرتطهیرپول کثیف کمک های شایانی کرده وبـا وارد نمود ن پول آنها به سیستم با نکی آن را تبدیل به پو ل پا ک می کنند. ” [۵]

د-استفاده از پو شش های تجا ری مشروع           

تشکیل شر کتها،مو سسات ما لی،کا رخانجات و غیره و ثبت رسمی آن ونصب تا بلوی شرکت وجذ ب کارمند و منشی ،عملا”کار آنها را مشروعیت بخشیده وحتی مدافع عمومی جامعه را بدنبال دارد.بــا هم استفاده ازاین شیـــوه را بیشتر آشنا می شویم .

۱-د =استفاده از پوشش ها ی تجـا ری مشروع برای پنهان کردن منبع اصلی پول های کثیف،مجرمــا ن این کاررا به طرق مختلف انجام می دهند.

۱-۱-د =ایجاد مغازه ها و رستوران ها

ایجاد مغازه ورستوران ازشیوه های دیگرپول شویان می باشد.”باند های قاچاق مواد مخدرممکن است با ایجاد

مغا زه ها و مراکزی که پول نقد فراوانی ازمشتری می گیرند. مثلا”رستورانها ،کازینو ها ،قمارخانه ها ،پول ناشی از فروش مو اد مخدرراجزء درآمد این مراکزجازده وآن را بدون مشکل به حسابهای بانکی خو د واریز نمایند”[۶] برای مثال:

“گروه ما فیایی کازانوسترا  که درآن زمان عمده قاچاق مواد مخدررا درآمریکا دراختیار داشت ترتیبی داده شد که برخی از ایتا لیابیها ی مقیم نیویورک که مورد اعتماد گروه بودند.تعدادی پیتزا فروشی ورستوران های دیگررا در این شهرخریداری نما یند پول نا شی از فروش مواد مخدرتحت عنوان درآمد نقدی این رستوران ها به با نک های آمریکا گذاشته می شد. این موضوع تحت عنوان (پیتزا کانکشن) [۷]درمطبوعا ت آمریکا انعکاس یافت”[۸]

۲-۱-د=توسل به عملیات مجازی و صورت حساب های نا درست

تهیه صورت حساب قلا بی وصوری ونا درست یکی از شیوه های پول شویی است که درآمد هنگفتی راایجاد می کند.”توسل به عملیات مجازی و صورت حسابهای نا درست هم یکی از شیوه های معمول پو ل شویی است دریک مورد تهیه صورت حساب های ساختگی بـرای صا درات صوری میوه  ازجزیره  سیسیل در ایتالیا برای یک شرکت قلا بی تو لید کننده آب میوه در لندن با عث شده بود که ۴۶ میلیون دلا ر پو ل حا صل از قاچاق هروئین به با نکی در سوئیس واریز گردد .”[۹]

۳-۱-د = اجا ره کردن یک محل بر ای تظا هر به داشتن شرکت

پول شویان برای فریب مردم مو سسات مو هوم و شر کت ها ی به ظا هر قا نونی تا سیس می کنند.منشی، محل

کارو دفترتعر یف می نما یند.

“اجاره کردن محلی برای تظا هر به داشتن شرکت و تجا رتخا نه و استخدام منشی و ما شین نو یسی وچاپ اوراقبرای شرکت غیرواقعی و موهوم و تحصیل ما ل ازاین طریق ،همچنین ادعا ی تا سیس بانک موهوم و ظاهرا”بر ای انجام خد مات تحت عنا وینی چو ن مو سسه ی کا ریابی و کا رگشایی واعزام محصل به خا رج و نظا ئرآن وتحصیل ما ل از این طریق ازمصادیق مغرورکرد ن مردم به وجو د شرکتها یا تجا رتخا نه ها یا موسسات موهوم هستند.”۲

۴-۱-د =اطلا ق کلا هبر دار                   

تدوین قانون تشدید مجا زات مرتکبین ارتشاء،اختلا س و کلا هبرداری  نشا ت گرفته از وجود چنین شرکت های تجا ری مشروع بوده که در لبا س مشروعیت تحصیل ما ل  نا مشروع را عو اید حا صل تلا ش خو د می کنند. مقنن برای پیشگیری و یا مجا زات  این گو نه  تلا ش ها در ما ده ۱ قانون تشدید مجا زات مر تکبین ار تشاء و اختلاس و کلا هبر داری بیا ن می نماید: .

“هرکس از راه حیله و تقلب مردم رابه وجو د شر کت ها یا تجا رتخا نه ها  یا کا رخا نه ها یا مو سسا ت  موهوم یا به داشتن اموال واختیارات واهی  فریب دهد ….وجوه و یا اموال یا اسناد یا حو اله جات یا  قبوض یا مفاص حساب و امثا ل آنها تحصیل کرده واز این راه ما ل دیگری را ببرد کلا هبردار محسوب وعلاوه بررداصل ما ل به صاحبش وبه حبس از یکسال تا ۷ سا ل و پرداخت جزای نقدی معا دل ما لی که اخذ کرده است محکوم می شو د .” [۱۰]

۵-۱-د =سر ما یه گذار ی مو قت در بنگا هها و با زا رطلا و الماس                                                              مجرمان برای تطهیر پول ها ی تحصیل شده در بنگا ه ها ی تجا ری قا نونی سرما یه گذاری موقت می نما یندو دربا زارطلا والماس وامثا لهم سرما یه گذاری می کنند.”ازشیوه ها ی دیگرتطهیر پول می توان به سرما یه گذاری مو قت در بنگا ه ها ی تجا ری قا نونی ،سر ما یه گذار ی در با زار سهــــا م و اوراق قر ضه ،ایجاد سازمان قــلا بی ،سر ما یه گذار ی دربا زار طلا والماس ،شرکت درمزایده ها ی اجناس کا لا ها ی قدیمی وانتقال پول به کشو رها ی دیگر شنا سایی آن نا ممکن می گردد.[۱۱]

۶-۱- د= تا سیس اما کن تجا ری با رویکرد در یا فت وجه نقد          

تبهکاران برای رسیدن به منا فع و تحصیل در آمد و پنها ن کردن منبع در آمد حا صل شده از پو شش ها ی

تجاری قا نونی بهره گیری می کنند بطوری که در آمد را بصورت پول نقد در یا فت می نما یند.”ازدیگرتر فندها یی که مجر مان جهت تطهیر و پا کسازی پول ها ی نا شی ازفعا لیتهای مجرمانه به کارمی برند استفا ده از پوشش ها ی قانونی بر ای پنها ن  کر دن منبع در آمد است  منظورازپوشش ها ی قا نونی این است که تبهکاران اقدام به تــا سیس اما کن تجا ری که درآمدآن به صور ت پول نقد با شد،می نما یند وبدین طریق پول های  کثیف را به عنوان درآمد اینگونه مراکز قلمداد می کنند . [۱۲]

 

و- خرید اوراق سها م

خرید اورا ق سها م از شیوه ها ی بسیار سهل و آسان می باشد که هنگا م خرید به منشا ء  در آمد ی آن توجهی نمی شود مجرما ن دراین شیوه  ازترفندها و روش ها ی بهره گیری می کنند که امکان شنا سایی را مشکل می سازد در ادامه به بعضی از آنها اشاره می شود .

۱-و =خر ید سهام بوسیله نما ینده و وکیل… .

مجرمان با بهره گرفتن از نما ینده و وکیل و خر ید سها م بی نا م ،ما لکیت را پنها ن نمو ده و دستر سی به مجر مان اصلی را سخت  می سازند واگرروزی هم قصد باشدخود را پنهان کنند خیلی راحت سلب مسولیت می نمایند”مجر مان برای تطهیر از طریق سهام از  نما ینده و وکیل استفا ده می کنند  نا م نما ینده در دفا تر اسناد شر کت به عنوان دارند سها م ثبت می شود .نما ینده  فقط عا مل  یا امین ما لک است ما لک واقعی سهام ممکن است حتی برای نما یند ه هم نامعلو م باشد آنا ن با خر ید سها م بی نا م ما لکیت را پنها ن می کنند . “[۱۳]

۲-و =خر ید سها م شر کت ها

با سر ما یه گذار ی مشروع و خر ید سها م شر کت ها و ارائه فا کتورها در زمینه صادرات و واردات ،پو ل

وارد اقتصاد  قا نونی شده و به جر یان می افتد. “[۱۴]استفاده از این  وجو ه برای وام داد ن به شر کت های  بزرگ

،سپرده گذاری درموسسا ت ما لی خا رجی به عنوان تضمین برای وام ها ی داخلی ،خرید وفروش اموال منقول وغیرمنقول ،خرید سها م شرکت ها ،ارائه فاکتورها به ویژه درزمینه صادرات و واردات واستفاده از پو شش ها ی تجاری مشروع ،پول وارد اقتصاد شده و به جر یا ن می افتد.”[۱۵]

۳-و =سر ما یه گذار ی در با زار سها م

با سرمایه گذاری دربا زارسها م پول کثیف درگر دش و دست بدست با پول های تمییز مخلوط شده شناسایی آن ممکن نمی گر دد .” از شیوه های دیگر تطهیر پو ل می توان به سرما یه گذاری موقت دربنگاه های تجاری قانونی ،سرما یه گذار ی در با زار سها م و اوراق قر ضه ……..نا م برد که درطو ل گر دش و دست بدست شدن با پو ل های تمییزمخلو ط و بطور ی که دیگر شنا سایی آن نا ممکن می گردد. ” [۱۶]

ی- انتقال وجو ه به خا رج از کشور

انتقال وجوه به خارج از کشور از شیوه ها ی است که مجرمان را به دلا یل زیر ترعیب و تشویق می کند تا با

آرامش بیشتر به جرم خود ادامه دهند.

 با انتقال وجو ه امکان تعقیب کمتر می شود.

 کشور ها ی مقصد دارای قو انینی هستند که امکان تعقیب را کا هش می دهد.

 بعضا”کشور های وجو د دارند که مجرمان را به سر ما یه گذاری تر غیب می نما یند.

 معاضدت های حقوقی ،پلیسی بعضا”امکان تعقیب را محدود می سازد.

۱-ی =قبح انجا م این فعل دراسلا م

فقها ی اسلا می دراین خصوص بیان می دارند:”شریک شدن با کا فرذ می وسرما یه دادن به وی وامانت گذاردن نزد وی مکروه است. “۳

۲-ی =عدم اخذ اوراق شنا سایی

بعضی از بانک ها برای جذب سر ما یه ها ی کلا ن و سپرده گذاران نا سالم اقدام به افتتا ح حساب می کنند و از آنها اوراق هویت شنا سایی نمی کنند به لحا ظ عدم در خو است اوراق هو یت  مجر مان تر غیب می شو ند وجو ه را از کشو ر خا رج کنند. “قاچاقچیان بین المللی مو اد مخد رمی توانند با همکا ری بر خی از با نک ها حسابها ی جعلی افتتا ح و با واریز پو ل نقد به آنها نسبت  به انتقا ل  وجه به خا رج  از کشور اقدام  نما یند این گونه بانکها برای جلب سرما یه ها ی کلا ن سپرده گذاران نا سالم ازاخذ اوراق شنا سایی کا مل یا گزارش کردن موارد مشکوک به مقامات دولتی خو د داری می کنند .” [۱۷]

[۱] خسروی فارسانی، داریوش،همان،صفحه ۵۰

[۲] حسینی نیک ،سید عباس ،مجمو عه قو انین کا ربر دی مجد ،چاپ دهم ،انتشارات مجد ،۱۳۹۰،صفحه ۷۹۵

[۳] خسروس فارسانی، داریوش،همان، صفحه ۴۸

[۴] همان ، صص ۴۹، ۵۰

[۵] میر محمد صا دقی ،حسین ، همان ،صفحه ۳۳۹

[۶] همان ، صفحه ۳۴۱

[۷] pizza   connection

[۸] همان، صفحه ۳۴۲

[۹] همان ، صفحه۳۴۲

[۱۰] گلدوزیان،ایرج، محشای قانون مجازات اسلا می چاپ سیزدهم ،انتشارات مجد،۱۳۸۹، صفحه۳۲۲

[۱۱] آقایی،علی اصغر،به آدرس الکترونیکی،aghaei 50.blogfa. c o m /

[۱۲] خا منیان ،سمانه،همان ،صفحه۳۵

 

[۱۳] خسروی فارسانی،داریوش،همان،صص ۵۴،۵۵

[۱۴] یاراحمدی ،رضا،همان ،صفحه ۱۰۰،،به نقل از:scott David:money Laundering and internation al effort of fight it htt://www-hot-48:Money lunderrin and international Effort of fight ll –p10      –

[۱۵] آقایی ،علی اصغر،به آدرس الکترونیکی ،aghaei 50. Blogfa. Com /

[۱۶] حسینی نیک،سید عباس،احمد زاده،ابوالفضل،مباحث حقوقی لمعه دمشقیه،چاپ ششم،انتشارات مجد،۱۳۸۷، صفحه ۹۱

 

[۱۷] میر محمد صادقی ،حسین،همان ،صفحه ۳۳۸

  • milad milad

پایان نامه : ماهیت اختلافات بین المللی و انواع آن

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲ ق.ظ

هرگونه اختلاف نظر بین کشورها را نمی توان یک اختلاف بین المللی دانست . به همین دلیل، باید با مفهوم دقیق «اختلافات بین‌المللی» آشنا شد تا با اختلافات داخلی مشتبه نشوند . بنا بر بند ۳ ماده ۲ در صورتی که اختلاف جنبه بین المللی داشته باشد، دولت ها موظف به حل اختلافات از طریق مسالمت آمیز می باشند . اما اختلافاتی که موضوع آن در صلاحیت داخلی دولت هاست، دولت تعهدی ندارد که آن ها را از طریق مسالمت آمیز حل کند .

دیوان دایمی بین المللی دادگستری در قضیه «مارو ماتیس » ، اختلاف بین المللی را به صورت ذیل تعریف می کند: «اختلاف بین المللی عبارت از عدم توافق در مورد موضوع حقی ویا یک واقعیت ویا تضاد در دیدگاه های حقوقی ویا منافع بین دو شخص است»

در این تعریف، چهار رکن وجود دارند که با مشخص شدن آن ها، تعریف واضح تر می شود:

رکن اول: عدم توافق در موضوع حقی; مثل حق حاکمیت درباره جزایر سه گانه که مورد اختلاف بین ایران و امارات می باشد و هر یک از دو دولت آن را متعلق به خود می داند .

رکن دوم: عدم توافق در یک واقعیت: یعنی اختلاف باشد در وقوع امری، مثل اختلاف در آغازگر جنگ به همان گونه که هر یک از دو کشور ایران و عراق دیگری را در آغازگر جنگ معرفی می کردند .

رکن سوم: تضاد در دیدگاه های حقوقی; مثل تضادی که بین اسرائیل و سازمان ملل درباره شخصیت حقوقی سازمان ملل وجود دارد . کنت برنادوت به عنوان میانجی بین کشورهای عرب و اسرائیل در سرزمین های اشغالی به دست اسرائیلی ها کشته شد و سازمان ملل ادعای غرامت کرد . اسرائیل گفت: سازمان ملل، که ادعای غرامت کرده است، شخصیت حقوقی ندارد از این رو، نمی تواند ادعای غرامت کند . فقط کشور متبوع آن شخص می تواند ادعای غرامت کند . در مقابل این نظریه حقوقی، نظریه مشورتی سازمان ملل از دیوان دادگستری قرار دارد که قایل به وجود شخصیت حقوقی برای سازمان ملل برای انجام اهداف و وظایف خود است .
دانلود پایان نامه حقوق

رکن چهارم: تضاد در منافع دو شخص: تابعان حقوق بین المللی در ابتدا کشورها بودند و بعدا سازمان ها و جدیدا افراد را هم به عنوان تابعان حقوق بین الملل می دانند . در رکن چهارم، بیش تر دولت ها مطرح هستند . البته سازمان ها هم جایگاه ویژه ای در اختلافات بین المللی دارند، ولی افراد هنوز به عنوان طرف در اختلافات بین المللی مطرح نیستند .

اختلافات بین المللی از حیث ماهیت به دو دسته تقسیم می شوند: اختلافات حقوقی و اختلافات سیاسی .

اختلافات حقوقی به اختلافات مربوط به حق موجود یا مسائل مربوط به تفسیر و اجرای آن گفته می شود . تعریف دیگری که آقای عمادزاده آورده این است: «مناقشات حقوقی، مناقشاتی هستند که در آن اطراف دعوا در مورد اجرا و یا تفسیر حق موجود با یکدیگر اختلاف نظر دارند» .

اختلافات سیاسی تعارض منافع و تضاد میان موضوعات حقوق بین الملل در مورد تغییر و اصلاح حق موجود هستند .

در بعضی از تعاریف، اختلافات سیاسی را به طور کلی به اختلافاتی اطلاق کردند که از طریق حقوقی قابل حل نباشند . البته چنین نیست که اختلافی فقط جنبه حقوقی یا فقط جنبه سیاسی داشته باشد، عموما اختلافات دارای دو جنبه هستند.

 

 

 

۴-۲ روش های حل اختلافات سیاسی

برای حل اختلافات سیاسی، نمی توان از روش های حقوقی استفاده کرد . بلکه باید از روش های سیاسی سود جست . عمده روش های مطرح برای حل این اختلافات، عبارتند از: مذاکره مساعی جمیله، میانجیگری، تحقیق و سازش .[۱]

 

 

۴-۳ روش های سیاسی حل و فصل اختلافات بین المللی

۱ . مذاکره

مذاکره از رایج ترین شیوه های سیاسی حل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی است و نخستین گام و مقدمه توسل به دیگر روش های حل مسالمت آمیز می باشد . حتی پس از وقوع جنگ بین دو کشور، مذاکره اهمیت زیادی دارد . در ماده ۳۳ منشور ملل متحد، مذاکره به عنوان اولین طریق حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی ذکر شده است .

مذاکره از مؤثرترین روش هاست و از انعطاف بسیاری برخوردار می باشد . البته تاثیر آن در صورتی است که طرفین اختلاف مایل به رفع اختلاف باشند و نیروهای سیاسی آن ها تا حدی برابر باشد . در غیر این صورت، در مذاکرات سیاسی، کشورهای ضعیف دست خوش امیال و نظرات کشورهای بزرگ و قوی قرار می گیرند .

تعریف «مذاکره »: از مذاکرات به سبب تنوع بسیاری که دارند، تعاریف متفاوتی ارائه شده است . پرفسور مارسل مارل می گوید: «مذاکره، گفت وگو برای حل مساله متنازع فیه بین طرفین اختلاف از طریق توافق، با چشم پوشی احتمالی از قسمتی از ادعاهای اولیه است» . تعاریف دیگر هم به مذاکره به طور عام و کلی توجه کرده اند .

اگر به مذاکره به صورت خاص و به عنوان یک روش برای حل و فصل اختلافات بین المللی توجه کنیم، تعریف آتور لعل می تواند تعریف خوبی باشد: «مذاکرات بین المللی شیوه بررسی صلح آمیز اختلاف یا اوضاع بین المللی است، جهت به حرکت در آوردن یا رسیدن به بعضی تفاهم ها، بهبودی، تعدیل یا حل اختلافات بین طرفین درگیر یا طرفین ذی نفع» . این تعریف به مراحل مذاکره اشاره دارد . مذاکره در مرحله اول در حد بسیار مختصر در جهت دست یابی به طرق نزدیک شدن به هم و تبادل نظرات است . در مراحل بعد، به صورت تبادل اطلاعات و نظرات تکمیلی و رسیدن به یک تفاهم یا تعدیل درخواسته می باشد .[۲]

 

انواع مذاکره

الف . مذاکرات دو جانبه: مذاکره دو جانبه به طور مستقیم توسط نمایندگان قانونی دو کشور درگیر و در مواردی از طریق مکاتبه صورت می گیرد . مذاکره دو جانبه در اغلب موارد، در سطح کارشناسان آغاز می شود و پس از انجام کارهای مقدماتی، مذاکره، در سطح مقامات بلند پایه صورت می گیرد . موفقیت مذاکرات تا حد زیادی منوط به اراده و حسن نیت طرفین است .

ب . مذاکرات چند جانبه: این مذاکرات زمانی مطرح می شوند که چند کشور در یک مساله با همدیگر اختلاف دارند، و به صورت یک کنفرانس بین المللی صورت می گیرد . البته موفقیت این مذاکرات بستگی به شرکت همه کشورهای طرف اختلاف دارد .[۳]

ج . مذاکرات همه جانبه: امروزه برای مذاکرات چند جانبه، اصطلاح «دیپلماسی پارلمانی» متداول شده است . این اصطلاح توسط دین راسک به کار برده شد . وی مشخصات اصلی آن را چنین بیان کرد: «آنچه که باید «دیپلماسی پارلمانی » نامید نوعی مذاکره چند جانبه است که چهار مشخصه دارد: اولا، سازمانی دایمی با اهداف و مسؤولیتی به مراتب وسیع تر از اجلاسیه های مامور رسیدگی به امور خاص یا یک کنفرانس بین المللی با دستور جلسات معین است . ثانیا، مذاکره ای منظم و عمومی که مرتبط با افکار عمومی جهان است و از طریق وسایل ارتباط جمعی صورت می گیرد . ثالثا، دربردارنده آیین گفت و شنود خاص جهت پیش برد و یا مخالفت با نظرهای مطروحه است . رابعا، معمولا منتج به قطعنامه هایی که در بعضی مسائل با رای اکثریت و یا اکثریت ساده و یا دو سوم و در برخی دیگر با وتو و بدون وتو است، می گردد .

مکان مذاکرات: مکان مذاکرات بر حسب نوع آن (مذاکرات دو جانبه، چند جانبه و همه جانبه) متفاوت است . در صورت بحرانی نبودن روابط کشورها، مذاکرات دو جانبه و چند جانبه معمولا در پایتخت یکی از کشورهای طرف اختلاف و یا به طور نوبتی در یکی از پایتخت ها صورت می گیرند و در صورت بحرانی بودن روابط کشورها، مذاکرات در یک کشور ثابت و بی طرف مانند سوئیس (ژنو) صورت می گیرند . اما مذاکرات همه جانبه معمولا در مقر یک سازمان بین المللی انجام می شوند .

مدت مذاکرات: عوامل گوناگون همچون حسن نیت طرفین، عمق اختلافات، مشاوره های مقدماتی و اوضاع و احوال سیاسی در مدت مذاکرات تاثیر گذارند . از این رو، نمی توان مدت زمان دقیقی برای پایان مذاکرات تعیین کرد .

برخی از معاهدات بین المللی برای جلوگیری از اطاله مذاکرات، سقف زمانی مشخص برای پایان آن ها تعیین کرده اند . برای مثال، ماده ۴۲ کنوانسیون وین ۱۹۷۸، درباره جانشینی دولت ها در معاهدات، مدت شش ماه را برای حل و فصل اختلافات تعیین کرده است . چنانچه پس از انقضای مدت، مذاکرات به نتیجه ای نرسند، طرف های اختلاف موظفند روش حل و فصل دیگری (سازش، تحقیق، میانجیگری و مانند آن) را انتخاب کنند.[۴]

 

  1. مساعی جمیله (پای مردی)

هرگاه دو دولت نخواهند اختلاف خود را از طریق مذاکرات سیاسی حل و فصل نمایند و یا مذاکرات به نتیجه مطلوب منجر نشوند، دولت ثالث یا یک سازمان بین المللی و یا سایر مقامات صلاحیتدار بین المللی که مستقیما در اختلاف ذی نفع نیستند، می توانند اقدامات لازم را به عمل آورند .

تعریف «مساعی جمیله »: «تلاش دوستانه دولت ثالثی است که می کوشد تا هم زمینه ای را برای تفاهم و توافق کشورهای در حال اختلاف درباره از سرگیری مذاکرات فراهم آورد و هم با اقدامات علنی، پیشنهادهای خود را به طرفین مناقشه بقبولاند» . در این تعریف، به ارائه پیشنهاد از سوی دولت ثالث توجه شده . اما در تعاریف دیگر چنین نیست: «شیوه حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی که به موجب آن، طرف ثالث با رضایت کشورهای طرف منازعه به عنوان واسطه و به نحوی دوستانه می کوشد تا آن ها را به مذاکره جلب کند، بدون این که برای حل و فصل، به این کشور پیشنهادهای ماهوی ارائه نماید .»

با توجه به تعاریف گوناگون مساعی جمیله دارای چند مشخصه است: اولا، توسط دولت ثالث صورت می گیرد . ثانیا، با رضایت طرفین اختلاف است . ثالثا، طرف ثالث دخالتی در ماهیت اختلاف ندارد . رابعا، کشور ثالث درباره نحوه حل و فصل اختلافات پیشنهادی ارائه نمی دهد، بلکه زمینه را آماده می کند .

از جمله اختلافاتی که در آن مساعی جمیله به کار گرفته شده است، می توان به اختلافات آمریکا با ویتنام جنوبی و شمالی اشاره کرد که در آن مساعی جمیله فرانسه به کار رفت و در این تصمیم، دولت فرانسه امکانات لازم را برای تشکیل اجتماع طرفین اختلاف فراهم کرد . همچنین می توان به مساعی جمیله دبیر کل سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ درباره حل اختلاف دو جامعه یونانی و ترک قبرس اشاره نمود .

 

۳ . میانجیگری

میانجیگری سابقه ای طولانی دارد و سوابقی از آن را حتی در جوامع یونان قدیم، چین باستان و هند می توان یافت . همچنین میانجیگری در جوامع مسیحی اروپا، به دلیل نفوذ معنوی پاپ سابقه طولانی داشته است . اما میانجیگری به شکل کنونی و در قالب قراردادهای دو جانبه و چند جانبه از اواسط قرن نوزدهم رایج شد; مثلا، در کنوانسیون ۱۸۵۶ پاریس، ماده ۲ مقرر می دارد: چنانچه اختلافی بین کشورهای امضاکننده (دولت عثمانی و دولت های اروپایی) رخ دهد، از طریق میانجیگری حل و فصل خواهند کرد .

اساس آیین میانجیگری در کنفرانس های صلح لاهه (۱۸۹۹ و ۱۹۰۷) پی ریزی شد . در کنوانسیون ۱۹۰۷ آمده است: دولت ها باید قبل از توسل به زور اختلافات خود را با میانجیگری حل و فصل کنند .

در میثاق جامعه ملل، با توجه به اختیاراتی که طبق ماده ۱۵ میثاق به شورای جامعه ملل داده شده بود، این شورا بارها با توسل به شیوه میانجیگری اقدام به حل و فصل اختلافات بین کشورها کرد . در ماده ۳۳ منشور هم میانجیگری به عنوان یکی از طرق حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات آمده است .

تعریف میانجیگری:

«میانجیگری از طریق ثالثی است که با توافق کشورهای طرف اختلاف فعالانه در جریان مذاکرات شرکت می کند و درباره شرایط فیصله، پیشنهادهای ماهوی ارائه می دهد» . تعریف دیگری آقای موسی زاده آورده است: «میانجیگری عبارت از اقدام داوطلبانه و فعال یکی از تابعین حقوق بین الملل (دولت ها،سازمان های بین المللی وافراد) جهت دست یابی به زمینه های توافق ورفع اختلافات موجود است»

در تعریف آقای موسی زاده، توافق و رضایت کشورهای طرف اختلاف نیامده است، در حالی که رضایت طرفین اختلاف یکی از شرایط میانجیگری محسوب می شود . اگر تعریف را به این شکل بیان کنیم . جامع تر خواهد بود: میانجیگری اقدامی داوطلبانه و فعال توسط یکی از تابعین حقوق بین الملل با توافق کشورهای طرف اختلاف، جهت دست یابی به زمینه های توافق و رفع اختلافات موجود است .

میانجیگری اولا، اقدامی داوطلبانه است; یعنی کشوری را نمی توان ملزم به قبول میانجیگری کرد .

ثانیا، اقدامی فعال است . میانجی مشارکت فعالی در رفع اختلافات دارد و پیشنهادات لازم را برای حل و فصل اختلافات ارائه می دهد .

ثالثا، میانجیگری لزوما توسط دولت ها صورت نمی گیرد، بلکه سایر تابعین حقوق بین الملل (افراد و سازمان های بین المللی) نیز می تواند میانجی باشند .

رابعا، میانجیگری با توافق کشورهای طرف اختلاف صورت می گیرد و طرفین اختلاف مکلف به رجوع به این شیوه نیستند، مگر آن که موافقتنامه ای بین آن ها باشد که رجوع به میانجیگری را الزامی کند.

انواع میانجیگری

۱- میانجیگری قبل از وقوع درگیری: حل اختلافات پیش از بحرانی شدن روابط آسان تر و سریع تر است . در این مرحله، میانجیگری روشی کارامد و مؤثر شناخته شده است، از این نوع میانجیگری می توان به میانجیگری انگلستان در سال ۱۸۶۸ بین فرانسه و پروس در مورد امور لوگزامبورک اشاره کرد .

۲- میانجیگری پس از وقوع درگیری: میانجیگری در مرحله ای که نیروهای نظامی طرفین درگیر هستند، مشکل می باشد و احتمال موفقیت تا حدی کاهش می یابد . در این گونه اختلافات، باید ابتکارات دقیقی به کار گرفته شوند . علی رغم مشکلات این نوع میانجی گری . نمونه های موفقی از آن را می توان یاداور شد; میانجیگری فرانسه در جنگ امریکا و اسپانیا که در نهایتا منجر به انعقاد معاهده صلح دسامبر ۱۸۹۸ شد و نیز میانجی گری امریکا در جنگ روسیه و ژاپن که باعث انعقاد معاهده صلح پرتموت دسامبر ۱۹۰۵ شد .

 

تفاوت میانجیگری با مساعی جمیله :

۱- در میانجیگری رضایت طرفین اختلاف لازم است، ولی در مساعی جمیله جلب رضایت طرفین اختلاف برای اقدام طرف ثالث لازم نیست .

۲- میانجی نقش فعال و دخالت وسیعی در موضوع اختلاف دارد، در حالی که در مساعی جمیله نقش طرف ثالث چیزی جز ایجاد زمینه و ارتباط بین طرفین اختلاف نیست .

۳-در میانجیگری، میانجی با دادن پیشنهادات لازم در ماهیت دعوا وارد می شود، ولی در مساعی جمیله شخص ثالث در ماهیت دعوا دخالتی ندارد .

 

۴- تحقیق

این شیوه در کنفرانس اول صلح لاهه در سال ۱۸۹۹ به پیشنهاد دولت روسیه مورد توجه دولت شرکت کننده قرار گرفت و در کنفرانس دوم صلح لاهه در سال ۱۹۰۷، ضمن مواد ۹ تا ۱۳ مقررات مربوط به کمیسیون های بین المللی تحقیق تنظیم شد .

شیوه تحقیق در میثاق جامعه ملل آمده و در منشور ملل متحد نیز پیش بینی شده و مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه های زیادی بر روش تحقیق تاکید کرده است و مجمع عمومی در قطعنامه ۲۳۲۹ از دبیرکل سازمان ملل خواسته است که فهرستی از متخصصان حقوق و دیگر رشته ها را که ممکن است با بهره گرفتن از روش «تحقیق» در مورد یک اختلاف در خدمت طرفین دعوا قرار گیرند، تهیه کند .

تعریف «تحقیق » و ویژگی های آن: «تحقیق یک روش مسالمت آمیز است که در مواردی به کار گرفته می شود که ریشه یابی یک اختلاف نیاز به بررسی کیفیت و چگونگی وقایع پیشین داشته باشد» . تحقیق می تواند هم به عنوان تنها روش حل مسالمت آمیز اختلاف به کار رود و هم به طور هم زمان با سایر روش های حل اختلاف به کار گرفته شود .

تحقیق می تواند بر اساس یک موافقتنامه دو جانبه برای حل اختلاف دو کشور توصیه شود و یا در معاهدات چند جانبه و همه جانبه پیش بینی شود . نحوه تشکیل کمیسیون تحقیق می تواند در برخی معاهدات توسط کشورهای عضو مشخص شود و در مواردی نیز طبق مقررات یک معاهده، رجوع یک جانبه یکی ازاصحاب دعوا به کمیسیون تحقیق پیش بینی شده است.

توسل به این شیوه اختیاری است و کمیسیون های تحقیق بین المللی با موافقت طرفین اختلاف، به موجب قرار دادهای خاصی تشکیل می شوند و گزارشی که کمیسیون تحقیق ارائه می دهد هیچ گونه الزامی ندارد و اصحاب دعوا مختارند که از آن استفاده کنند و یا اصلا توجهی به آن نکنند . البته بیش تر سعی می کنند آن را بپذیرند، بخصوص آن که در صورت نپذیرفتن، در عرف بین الملل اعتبار آن ها کم می شود . برای نمونه، در سال ۱۹۰۴ هنگام جنگ روسیه و ژاپن، چند کشتی جنگی روسی موقع عبور از دریای شمال با چند کشتی ماهی گیری انگلیسی مواجه شدند و فرمانده کشتی روسی تصور کرد که در بین کشتی های ماهی گیری انگلیسی اژدرافکن های ژاپن وجود دارند . به همین دلیل به آن ها حمله کرد و خسارات زیادی وارد ساخت . دولت انگلیس به شدت به این عمل اعتراض کرد . در این موقع، فرانسه میانجیگری کرد و قرار شد کمیسیون تحقیقی به این امر بپردازد . کمیسیون تحقیق علت این اشتباه را، تصور نادرست فرمانده روسی عنوان کرد روسیه با این که می توانست قبول نکند، ولی حاضر به جبران خسارت شد .

 

۵- سازش (آشتی)

از لحاظ تاریخی، سازش یکی از روش های نسبتا جدید در زمینه حل و فصل سیاسی اختلافات بین المللی به شمار می آید، به گونه ای که حتی کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه و یا میثاق جامعه ملل نیز به آن اشاره نکرده اند . این روش نخستین بار در معاهده ۱۹۰۹ منعقد شده بین امریکا و کانادا و سپس در سال ۱۹۱۱ در معاهدات منعقد شده توسط امریکا با فرانسه و انگلیس پیش بینی شده است .

این روش همچنین در سال ۱۹۲۸ به عنوان یک قاعده بین المللی پذیرفته شد و در سال ۱۹۶۶ در میثاق حقوقی، مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد پیش بینی گردید و در ماده ۳۳ منشور نیز آمده است .

تعریف «سازش» و شروط و ویژگی های آن: «فرایند حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف بین المللی توسط طرف ثالث که از طریق ارجاع به یک کمیسیون دایمی و یا یک کمیسیون ویژه سازش که با توافق طرفین تعیین شده و وظیفه آن روشن ساختن واقعیات به طور عینی و بی‌طرف و صدور گزارش حاوی یک پیشنهاد ملموس برای حل و فصل می باشد» .

سازش از طریق کمیسیون هایی صورت می گیرد که معمولا از سه یا پنج شخص مورد اعتماد طرفین تشکیل می شوند و تعیین شخص ثالث در این گونه کمیسیون ها با توافق طرفین اختلاف و یا اشخاص مورد اعتماد طرفین است .

کمیسیون آشتی پس از بررسی، برای حل و فصل اختلافات فقط پیشنهادهایی ارائه می دهد و نمی تواند حکم قضایی صادر کند . قبول تصمیمات کمیسیون آشتی جنبه الزامی ندارد و دولت ها در مقایسه با داوری و رسیدگی قضایی و با توجه به اصل حاکمیت، آشتی را ترجیح می دهند; زیرا آزادی عمل بیش تری برای کمیسیون سازش وجود دارد . [۵]

انواع کمیسیون های سازش :

۱-کمیسیون سازش اجباری: هرگاه کشورها پیش از وقوع اختلاف، ضمن موافقتنامه ای رضایت خود را مبنی بر رجوع به یک کمیسیون سازش پذیرفته باشند، این کمیسیون تشکیل می شود .

۲-کمیسیون سازش اختیاری: چنانچه کشورها پس از وقوع اختلاف، برای حل آن به آیین سازش متوسل شوند، این کمیسیون منعقد می گردد .

۳-کمیسیون سازش دایمی: کمیسیونی است که به شکل دایمی برای حل هرگونه اختلافی بین کشورها تشکیل می شود . کشورهایی همچون بلژیک، دانمارک، فرانسه، سوئیس و ایتالیا با انعقاد موافقت نامه هایی به تشکیل کمیسیون های دایمی اقدام کرده اند .

۴-کمیسیون سازش موقت: کمیسیونی است که به طور موقت و در خصوص حل یک مساله خاص تشکیل می شود .

 

تفاوت میانجیگری و سازش

۱- میانجیگری نهادی غیر سازمان یافته است، در حالیکه آیین سازش نهادی سازمان یافته (در قالب کمیسیون ها) می باشد .

۲- معمولا برای تشکیل کمیسیون سازش، بین طرفین اختلاف، قراردادی به نام «قرارداد سازش » منعقد می شود، در حالی که در میانجیگری وجود چنین قراردادی لازم نیست .

۳- در میانجیگری، تابعان حقوق بین المللی (دولت ها، افراد و سازمان های بین المللی) شخص ثالث را تشکیل می دهند، در حالی که در آیین سازش، کمیسیون ها جایگزین آن ها می شوند .

۴- سازش از میانجیگری رسمی تر و انعطاف ناپذیرتر است . در صورتی که پیشنهاد میانجی مورد قبول واقع نشود، او می تواند با ارائه پیشنهادهای جدید، به میانجیگری ادامه دهد، در حالی که مصالحه کننده به دلیل آن که تحقیقات خود را درباره واقعیات به عمل آورده و مسائل را در پشت پرده با طرفین در میان گذاشته، فقط یک گزارش رسمی حاوی نتایج و پیشنهاد ارائه می دهد .[۶]

 

فصل سوم

نظام حل و فصل اختلافات در سازمان تجارت جهانی

 

 

۳-۱- تاریخچه گات

سابقه گات به موافقتنامه ۱۹۴۷ در مورد آزادی تجارت و کاهش تعرفه ها برمی گردد. در چارچوب گات, مسئله حل وفصل اختلاف هموراه مطلب مهمی بوده است که در موافقتنامه اولیه گات ماده ۲۲ و ۲۳ راجع به آن است و در ۱۹۵۵ اصلاح شده و از آن پس تا بحال نیز در سالهای ۱۹۵۸,۱۹۶۶,۱۹۷۹,۱۹۸۲و ۱۹۸۴ موافقت نامه های اصلاحی در مودر مقررات و آیین حل و فصل اختلافات در گات منعقده شده است.

لازم به تذکر که ماده ۲۲و۲۳ موافقتنامه گات ۱۹۴۷ کوتاه و مجمل است و نمیتواند نظام حل و فصل کامل و مستوفائی را پایه ریزی نماید.

البته در مذاکرات گات در دور کندی (۶۷_۱۹۶۴) و نیز دور توکیو (۷۹_۱۹۷۳) آئین حل و فصل اختلافات مورد توجه فراوانی قرار گرفت و دور اروگوئه که هشتمین دور مذاکرات چند جانبه تحت گات بوده, نیز مسئله حل و فصل اختلافات یی از حوزه های مذاکره و اقدامات درون گات بوده است (که نتیجه آن اینک به صورت تفاهم نامه حل و فصل اختلافات تنظیم شده است(.[۷]

 

۳-۲ حل و فصل اختلافات تحت گات

مقررات اصلی ناظر به حل و فصل اختلاف بین اعضای گات همانا مواد ۲۲و۲۳ گات است که به موجب آن استفاده و مراجعه به ابزارهای سیاسی و حقوقی حل و فصل اختلافات, به صورت متناوب یا جایگزین , پیش بینی و اجازه داده شده است.

ماده ۲۲ گات ۱۹۴۷ مقرر کرده کشورهای عضو باید درباره هر موضوعی که موثر بر اجرای گات باشد, با یکدیگر مشورت (consultation) و تبادل نظر کنند, ولو مشخصاً مربوط به نقض مقررات گات_ نزاع و اختلاف حقوقی_ نباشد. منتهی ماده مذکور هیچ گونه تکنیک رسمی یا آئین شکل یافته ای برای حل وفصل اختلافات بدست نمی دهد, و می توان مستقیماً از مرحله اول یعنی مشورت موضوع ماده ۲ مذکور, به مرحله تشکیل هئت (پانل) مراجعه کرد. به شرط اینکه چنین بنظر می رسد که اعمال ماده ۲۳( بند ۲) یعنی مرحله مشورت بعنوان مرحله مقدماتی, احیاناً مقصدی را بر نمی آورد ومنجر به نتیجه نمی شود.

ماده ۲۳ گات, در مقام مقایسه حاوی نوعی مکانیسم حل و فصل است. بند ۱ ماده هم ناظر به شکایت نقض است و هم شکایت غیر نقضی منظور از شکایت نقض آن است که کشور شاکی بتواند به نقض و تخلف کشور دیگر از یک تعهد مشخص تحت گات اشاره و استناد نماید و مقصود از شکایت غیر نقض آن است که گرچه مورد خاص و مشخصی از نقض رخ نداده, اما ادعا می شود که اقدامات کشور مشتکی عنه یا خاطی, شاکی را از بعض امتیازات و منافعی که مقرر بوده تحت ترتیبات گات عائد او شود, محروم کرده است. البته اقدامات مورد شکایت ممکن است به صورت بروز یک موقعیت یا اوضاع و احوال خاص باشد که کشور مشتکی عنه ایجاد کرده و نه لزوماً ارتکاب یک فعل مثبت و ایجابی توسط آن کشور در نقض مقررات گات. به عنوان نمونه می توان به قضیه سال ۱۹۸۵ اشاره کرد که آمریکا علیه جامعه اروپائی شکایت نمود که اوضاع و احوال ناشی از کمک های تولیدی جامعه مذکور در مورد پاره ای از محصولات در آن سالها, با ترتیبات مربوط به کاهش تعرفه محصولات وارداتی از همان نوع که در آن ایام مورد توافق طرفین قرار گرفته بود, هماهنگ نبوده است. امریکا در این شکایت موفق نیز شد.

بهر حال, در عمل حدود ۹۵% شکایات از نوع شکایت نقض است و فقط ۵% آنها شکایت غیر نقض می باشد. طبق مفاد ماده ۲۳ گات, مفروض است که هرگونه نقض ترتیبات گات توسط هر یک از دول عضو خواه ناخواه متضمن نفی سود و لطمه به منافعی است که سایر اعضا د رچارچوب گات دارند ( اماره ضرر). به عبارت دیگر, برای اعمال ماده ۲۳ ورود ضرر خاص به مفهومی که در لسان حقوقدانان مصطلح است, برای تحقق نقض و اثبات آن شرط نیست. این فرض یا اماره موجه و خالی از ایراد است, زیرا نقض ترتیبات گات توسط کشور عضو بسا منجر شود به افزایش هزینه معاملات برای دیگر اعضا و یا باعث بی ثباتی هایی بشود که بر برنامه های سرمایه گذاری آنها آثار سوء خواهد داشت ولو اینکه نتوان تاثیر آن را بر حجم معاملات جاری بطور مشخص نشان داد و ثابت نمود. بنابرانی, در شکایت از نوع شکایت نقض بر خلاف قاعده که بار دلیل بر دوش مدعی است, بار دلیل بر عهده کشور خاطی یعنی مشتکی عنه است که این فرض یا اماره را ابطال و لغو کند. بهر حال, باید توجه داشت که اماره تحت ماده ۲۳ گات در مور شکایات غیر نقض جاری نمی شود, بلکه خاص مواردی است که نقض یک تعهد خاص در موافقتنامه گات و ترتیبات تعرفه ای مطرح باشد.

در راستای تایید و تثبیت هدف اصلی گات که عبارت است از تشویق رقابت تجاری بدون تبعیض و علنی, مقررات گات به کشورهای ثالث اجازه داده که حتی اگر از توافق های دو جانبه خاص بین اعضا در مورد محدودیت حجم صادرات, به طور مستقیم آسیب نمی بیند می توانند لغو این گونه اقدامات و ترتیبات تجاری را که با تعهدات چند جانبه کشورها تحت گات هماهنگ نیست، درخواست نمایند.

بهر حال, اولین هدف ترتیبات حل وفصل گات عبارت است از اطمینان در لغو و بی اثر شدن هر گونه اقدام تخلف آمیز اعضاء از گات. به سخن دیگر, مقصد نهائی در نظام حل وفصل اختلافات گات اجرای عین تعهد است (specific performance) که کشورهای عضو گات به عهده گرفته اند ( و نه مثلا جبران خسارات به صورت پولی). در راستای همین فکر است که ماده ۱۰ (بند ۳) موافقتنامه گات اعضا را ملزم می‌سازد برای بررسی و اصلاح فوری هرگونه اقدامات اداری مروبط به امر گمرکی, مرجع رسیدگی و تشریفات مشخصی را در کشور خود بر پا و اعمال نمایند.

ترتیبات حل و فصل اختلافات و آیین و آن در گات معمولاً سه مرحله دارد, مرحله اول, عضو شاکی یامدعی نقطه هر نظرها و شکایت خود را به صورت مکتوب برای طرف مقابل یا سایر اعضای ذیربط ارسال و ارائه می کند ( صحبت از دادخواست و ادله و مدارک نیست) و بعد مشورت ها و رایزنی های دو جانبه رسمی انجام می پذیرد ( ماده ۲۲(۱) و ۲۳(۱) موافقتنامه گات) و یا اینکه مشورت ها و گفتگوهای چند جانبه در خصوص موضوع رد شکایت صورت می گیرد که البته این حالت دوم گهگاه و اتفاقی است. در همین مرحله است که طرق دیپلماتیک حل و فصل اختلافات که در طلایه گفتار به آن اشاره کردیم و به همان ترتیب که بر شمردیم, مورد استفاده قرار می گیرد هر چند در عمل روش مساعی جمیله و سازش به ندرت مورد مراجعه واقع می شوند که این امر بیان کننده ترجیح اعضاء است که موضوع اختلاف را به طریقه ای الزام آور و مطابق با اصول حقوقی حل کنند.

اما هرگاه این طرق دیپلماتیک به توفیق نیانجامید. مرحله دوم عبارت است از ارجاع موضوع به همراه با توصیه هایی برای حل موضوع تهیه میکند. شورای گات, هیئتی (پانل) متشکل از سه یا پنج عضو تشکیل می دهد تا مسئله مورد شکایت را به دقت بررسی نمایند و گزارشی از نظر مقررات حقوقی, نیز از حیث احراز و تسجیل واقعیات مربوط به اختلاف تهیه نمایند. اعضای این هیئت بایستی بیطرف و مستقل باشند. لوایح کتبی در این مرحله مجاز است ، اما رسیدگی غیرعلنی است تا محرمانه بودن روند ار محفوظ بماند . باری ، گزارش هیئت رسیدگی (پانل) یکسره مشورتی است و الزام آور نیست ، مگر اینکه توسط شورای گات پذیرفته شود . و اما مرحله سوم در ترتیبات حل و فصل گات عبارت است از بررسی و مداقه در گزارش هیئت رسیدگی منتخب شورای گات که بایستی به فوریت انجام پذیرد و ظرف مدت معقولی تصمیم مناسب در خصوص موضوع اتخاذ شود. هر چند طبق رویه ای که در شورا بوجو آمده, برای تصمیم گیری نسبت به گزارش هیئت ها اتفاق آراء ملاک است _ ولو مقررات گات اکثریت را کافی می داند_ با این همه در عمل معمولاً گزارشها بدون جرح و تعدیل یا بحث های طولانی پذیرفته می شود. البته نمونه هایی از عقیم ماندن و عدم اجرای مفاد گزارش ها هم وجود دادر. مثلاً تصمیم متخذه در گزارش نسبت به طرفی که بازنده بوده یا طرف خاطی اساساً تاثیری نداشته است, گاه خود طرف شاکی آن را بلااجرا گذاشته است, و گاه گذشت زمان اجرای مفاد گزارش را به دلایل فنی یا سیاسی غیر عملی ساخته است.

با تایید گزارش در شورا یک تعهد حقوقی بوجود می آید برای کشور خاطی که اقدامات خود را که مخالف ترتیبات گات بوده است, لغو کند. یکی از راه های پیگیری این تعهد در مواردی که کشور خاطی از اجرای تصمیم شورا در مورد لغو اقدامات نامناسب خود سرباز می زند, عبارت است از درخواست مجوز تعلیق تعهدات یا امتیازات تعرفه ای که کشورهای عضو به نفع کشور خاطی قبول یا وضع کرده اند. البته چنین تقاضائی بسیار به ندرت بعمل آمده, و حتی وقتی مجوز تعلیق داده شد اغلب به اجرا درنیامده است. شاید به خاطر این واقعیت مسلم که محدودیت های تجاری تلافی آمیز قبل از همه برای کشوری که آنها را برقرار می کند, زیان آور است. بهرحال در عمل تا کنون یک مورد بوده که این درخواست اجابت شده و با صدور مجوز تعلیق تعهدات و امتیازات ترجیحی, اجازه تلافی داه شده در حالیکه حداقل در پنج مورد دیگر درخواست مجوز تعلیق رد شده است.

گفتیم اقدامات تلافی جویانه یعنی تعلیق ترتیبات تعرفه ای و تخفیف ها را همه کشورهای عضو باید اجازه دهند, یعنی تلافی یکجانبه مجاز نیست و آنهم هنگامی اجازه داده می شود که اوضاع و احوال چنان جدی و مهم باشد که آن را موجه سازد.

شایان ذکر است که ماده ۲۱ گات, اجازه محدودی برای کاهش حجم تعهدات وترتیبات تحت گات ( تعرفه های ترجیحی) براساس ملاحظات امنیتی به اعضاء می دهد. تا جائیکه اطلاع حاصل است، این تنها موردی است که گات اجازه کاهش تعهدات بطور یکطرفه را داده است. مقررات ماده ۲۱ واجد اهمیت است زیرا ویژگی جدی و قاطع بودن تعهدات کشورهای تحت گات را مورد تاکید قرار می دهد زیرا عضو گات اصولاً اجازه ندارد به صورت گزینشی عمل کند وپاره ای تعهدات را برگزیند و بپذیرد و بعضی را کاهش یا تغییر دهد( اصل عدم تبعیض در گات), مگر تحت شرایط استثنایی که ملاحظات امنیتی آن شکور مطرح باشد.

معذلک علیرغم مفهوم مضیق ماده ۲۱ گات, وقتی اختلافی پیش می آید چندان نامرسوم نیست که عضوی این پرسش رامطرح کند آیا اساساً حادث از نوع اختلافات مربوط به گات هست یا نه؛ به عبارت دیگر آیا در حوزه مقررات گات قرار می گیرد یا از جمله استثنائات امنیتی است که طبق ماده ۲۱ گات مجاز و معاف است.[۸]

 

 

 

 

۳-۳ موضوعات مطروحه در مذاکرات دوراروگوئه[۹]

از جمله مسائلی که در مذاکرات دوراروگوئه مطرح بوده, مسئله نظام حل و فصل اختلافات در گات است که سرانجام به تنظیم یک تفاهم نامه برای شفاف کردن این نظام و تکمیل آن متناسب با نیازها و بویژه با توجه به مقتضیات تاسیس سازمان تجارت جهانی منتهی گردید مسائلی که در طول سالها مذاکرات اروگوئه (۱۲ سال) در خصوص مکانیسم حل اختلافات تحت گات مورد بحث و بررسی بوده, متفاوت است. ذیلاً اهم این مسائل را با پاسخی که نتایج حاصل از مذاکرات اوروگوئه برای آنها فراهم نموده, مرور می کنیم:

۱- آیا مراجعه به داوری مرضی الطرفین یا ایجاد یک سازمان داوری برای حل اختلاف در گات اساساً مطلوب و مناسب است؟

این مطلب به طور جدی مورد مطالعه و پیگیری قرار نگرفته است.

۲-آیا بهتر است طیف وسیع تری از انواع مکانیسم مختلف حل وفصل اختلافات بین اعضای گات پیش بینی شود تا نظرات مختلفی که بین اعضاء در مورد مکانیسم های حقوقی در برابر طرق دیپلماتیک حل و فصل اختلاف وجود دارد, بهتر تامین می شود؟

۳-آیا ضرورتی دارد که اقدامات حفاظتی (safeguard) چه از حیث شکلی و آئین کار و چه در سطح سازمانی اتخاذ شود با این هدف که توافق های دو جانبه بین اعضاء در مورد حل اختلاف, نظام چند جانبه بودن گات و حقوق اشخاص ثالث را به خطر نیاندازد و آن را کم رنگ نسازد؟

۴-آیا لازم است برای حل اختلاف با کشورهای کمتر توسعه یافته مکانیسم های اضافی و مناسب تری در نظر گرفته شود؟

۵-آیا لازم است یک پیش شرط اضافی برای مشورت بمنظور حل اختلاف پیش بینی شود؟ یا مهلت های زمانی مذکور در ماده ۲۳ کوتاه تر شود؟

۶-آیا باید استفاده از مکانیسم مساعی جمیله, سازش و میانجیگری اجباری شود, خصوصاً با توجه به استفاده کم و محدودی که از این روش ها برای حل اختلاف می شود؟

ظاهراً این موضوع مورد قبول واقع نشده است

۷-آیا باید نقش شورا در حل اختلاف توسعه یابد. چگونه؟ آیا بهتر است برای شورا کمیته‌های فرعی در نظر گرفته شود، یا باید در مواردی که شورا در مقام رکن حل اختلاف عمل می‌کند اختیارات بیشتری به او اعطا شود. آیا لازم است تصریح شود که در صورتیکه شورا گزارش هیئت‌ها را تصویب کند, این تصویب و تائید واجد آثار حقوقی نیز خواهد بود؟ نقش چند گانه‌ای که برای شورا در نظر گرفته شده، بخاطر همین ضرورت ها بوده است.

۸- آیا لازم است حق درخواست تشکیل هیئت از جانب هر عضو گات ( در موارد بروز اختلاف) تصریح و تیید شود؟ یا بهتر است شورا حق داشته

  • milad milad

مقاله حقوقی درباره محدودیت های فعالیتهای صلح آمیز هسته ای

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ق.ظ

گفتار دوم :محدودیت های فعالیتهای صلح آمیز هسته ای

اعمال مقررات NPT به منظور انجام بازرسیها جهت حصول اطمینان از عدم انحراف مواد و تجهیزات هسته ای به سمت مقاصد نظامی بر آژانس بین المللی انرژی اتمی اتکا دارد. از این رو از فحوای مواد دوم و سوم پیمان چنین برمی آید که اجرای آنها مقید به فعالیت بازرسان آژانس است و این همان مواردی است که در سند (INFCIR/153) مورد تاکید قرار گرفته است. بازرسیها باید در سایتهایی انجام شود که با فعالیتهای هسته ای در کشورهای فاقد تسلیحات هسته ای مرتبط باشند. در نتیجه اینگونه کشورها نباید در فعالیتهای بازرسان که هدفشان تضمین مقاصد صلح آمیز فعالیتهای هسته ای در کشور ذی ربط است مقابله نمایند.

*محدودیت فعالیتها جایی که مواد هسته ای وجود دارد.

در عمل، آژانس بازرسیهایش را بر تاسیسات هسته ای که مواد هسته ای در آنها به کار برده می شوند، متمرکز می کند، مگر انکه در مواردی شواهد و مدارک قابل توجهی وجود داشته باشد تا به بازرسیهای ویژه یا موقتی متوسل شوند، آژانس این تفسیر از اساسنامه و همچنین پیمان را برای اعمال پادمانهایش مستند قرار می دهد. بنابراین سند (INFCIR/153) تمرکز خود را روی گزارشها، سیستم های حسابداری و اماکنی از دولت عضو که مواد و تجهیزات هسته ای در آنجا مستقر هستند قرار می دهد.
پایان نامه ارشد حقوق

کاملا واضح است که در پرونده هسته ای ایران عمده ترین اختلافات میان ایران و آژانس عبارت بودند از: سیستم های حسابداری و مالی و اختلاف بر سر ارائه گزارش آنها به آژانس از نظر زمانی، وجود برخی مواد هسته ای خاص (کاربرد دوگانه) و تولید برخی از تجهیزات خاص که می توان در غنی سازی اورانیوم از آنها استفاده کرد (کاربرد دوگانه). این وضعیت باعث ایجاد اختلاف بر سر موافقت نامه پادمانی آژانس با ایران شد در نتیجه بر همین مبنا از ایران خواسته شده بود اقدامات اصلاحی لازم را در این زمینه انجام دهد.

محدودیت فعالیت های هسته ای اعلام شده واقع در نقاط استراتژیک

در مورد نقاط استراتژیک، مقدمه پیمان منع گسترش «اعمال اصول پادمانی موثر بر جریان منابع و مواد شکاف پذیر خاص با بهره گرفتن از ابزارها و تکنیک های مربوطه در نقاط استراتژیک خاص» را مورد حمایت قرار داده است.

این اصل تاثیر بسزایی بر مذاکرات موافقت نامه های پادمانی مدل پیمان منع گسترش داشته است .سند (INFCIR/153) تاثیر این اصل را با منع کردن بازرسان از دسترسی به فعالیت های هسته ای به استثنای نقاط استراتژیک در خلال بازرسیهای معمولی انعکاس داده است. با این حال، با این شرایط و اوصاف، گویش مقدمه پیمان بیانیه ای از هدف اصلی آن است: این عبارات پادمانها را در خصوص نقاط استراتژیک به هیچ محدوده زمانی و هیچ گونه شرایطی محدود نمی کند. در واقع سند (INFCIR/153) مواردتعیین شده ای را که این اصول قابل اعمال نیستند را بر می شمرد به این ترتیب این سند کاربردهای مذاکره شده از اصل مورد نظر را در بر می گیرد و تفسیر ماده سوم آن نمایانگر آن است که این ماده مستلزم اعمال پادمانها صرفا برای نقاط استراتژیک نیست. در واقع، اختیار و صلاحیت بازرسی از فعالیت های اعلام نشده-اگر نقاط استراتژیک در محل فعالیت های هسته ای اعلام شده، تعیین شده باشند که بتوان همه آنها را مورد بازرسی قرار داد- خود به خود محو می شود. به این ترتیب موافقت نامه های پادمانی می توانند با شمول ماده سوم مبنی بر دادن مجوز بازرسی از اماکن غیر استراتژیک دیگر در کنار دیگر اماکن مجاز شمرده شده از طریق موافقت نامه های پادمانی حال حاضر تکمیل شوند.

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

باید گفت انتظار و توقع فراوانی از آژانس برای ارتقای استفاده های صلح آمیز از انرژی اتمی به عنوان ماحصل پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای می رود. گرچه نتایجی که از این رهگذر تاکنون حاصل شده قابل توجه است، با این وجود در مقابل انتظارات گسترده کشورهای در حال توسعه کوچک می نمایند.

گامهای اولیه برای تضمین بیشتر کمکهای فنی و مالی آغاز نیروگاههای هسته ای در کشورهای در حال توسعه برداشته شده است و شرایط مساعدتر برای به دست آوردن مواد شکاف پذیر مخصوص وعده داده شده است. در زمینه تبادل اطلاعات، به عنوان نتیجه رقابت های تجاری و اسرار صنعتی هنوز هم مشکلات به قوت خود باقی هستند. بر اساس موافقت نامه های پادمانی NPT آژانس صلاحیت بررسی عدم وجود برنامه مخفیانه تسلیحات هسته ای را داراست. ناکامی آژانس در انجام وظایف پادمانی خود در مورد برنامه های مخفیانه تسلیحات هسته ای به موانع غیرقانونی که به صورت سنتی مانع از تلاشهای آژانس برای اعمال صلاحیتش بر مبنای پیمان منع گسترش می شوند، نسبت داده می شود. کشف برنامه های مخفیانه تسلیحات هسته ای عراق این مساله را روشن ساخت که آژانس در صدد گسترش اعمال صلاحیتش برای بررسی تبعیت دولتها از تعهداتشان است. شایان ذکر است شروط NPT مقرر در بند چهارم (الزامات پادمانی) به گونه به کار گرفته شده که در برخی از اوقات کشورهای غیر عضو را بیشتر از اعضا منتفع گردانیده است. در حالیکه اعضای موضوع پادمانهای پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای، در مورد تمامی فعالیتهای هسته ای صلح آمیز مشمول محسوب می شوند، فعالیتهای هسته ای کشور غیر عضو تا حدودی شامل این پادمانها می شوند. پادمانها در این دولتها به صورت انحصاری در مورد اقلام وارداتی، مواد و تاسیسات اختصاصی اعمال می شوند، در حالیکه ممکن است بخشی از چرخه سوخت هسته ای خارج از محدوده تدابیر حفاظتی باقی بمانند.

هند و ایران نمونه های خوبی برای مقایسه هستند: هند از غیر عضو بودن (در پیمان منع گسترش تسلیحات) بهره برداری نموده و توانمندیهای هسته ای اش را تا آنجا که برای نیازهای علمی و امنیتی اش برای مقاصد صلح آمیز با مشکلات متعددی مواجه شده است، در حالیکه ایران هنوز هم به تعهداتش بر مبنای NPT پای بند است و همکاری خود را با آژانس در راستای تعهدات پادمانی اش ادامه می دهد.

مقررات پادمانهای آژانس / پیمان برای تضمین تبعیت کشورها فاقد تسلیحات از تعهدات پادمانی شان کافی نیستند. گرچه آژانس بین المللی انرژی اتمی گامهای عمده ای برای توسعه تکنیک های بازرسی اش برداشته است. با این وجود همچنان در سطح وسیعی به عمکاری کشورهای فاقد تسلیحات هسته ای برای فراهم آوردن اطلاعات کافی در مورد فعالیت های هسته ای متکی است.

چنانچه یکی از کشورهای فاقد تسلیحات هسته ای در مورد برخی از فعالیتها به آژانس اطلاع رسانی نکند تا به آخر هیچ ابزاری برای پی بردن به اطلاعات وجود نخواهد داشت (مگر خود آن دولت). این وضعیت همکاری دیگر دولتهای عضو را در این زمینه می طلبد. هیچ سند بین المللی در این زمینه وجود ندارد و غیبت این اسناد در مباحث مربوط به فعالیتهای هسته ای مشهود است. آژانس باید رویه های قضایی مصرحه در سند (INFCIR/153) را فعال نماید و در نتیجه همزمان نقش قاضی و شاکی را ایفا نماید.

بند ۲۲ از سند (INFCIR/153) مقررات بی طرفانه ای را برای قضاوت در مورد تبعیت یک دولت از موافقت نامه های پادمانی فراهم نموده است. این بند مقرر می دارد «موافقت نامه باید پیش بینی کند:  در مورد هر اختلافی که از تفسیر یا اجرا ناشی شود- به استثنای اختلافاتی که از سوی شورا بر مبنای بند ۱۹ فوق مطرح گردد یا هر اقدامی که از سوی شورا در تعقیب چنین اختلافی انجام شود- و از طریق مذاکره یا هر رویه پذیرفته شده دیگری از سوی طرفین قابل حل نباشد، باید به درخواست هر یک از طرفین به محکمه داوری مرکب از عناصر زیر ارجاع داده شود: هر یک از طرفین اختلاف یک داور تعیین خواهد کرد و این دو داور، داور سوم را تعیین خواهند کرد که وی رئییس این محکمه خواهد بود. اگر در طول ۳۰ روز از درخواست برای داوری، یکی از طرفین داور خود را انتخاب نکرد طرف دیگر اختلاف ممکن است از رئیس دیوان بین المللی دادگستری انتصاب یک نفر داور را درخواست نماید. همین رویه اعمال خواهد شد اگر در طول ۳۰ روز از انتخاب یا انتصاب داور دوم، داور سوم انتخاب نشده باشد، اکثریت اعضای محکمه داوری حد نصاب لازم را تشکیل می دهند و تمامی تصمیمات مستلزم احراز رای اکثریت (دو نفر از سه نفر) می باشد. این محکمه مقررات داوری را خود تعیین خواهد کرد».

حتی زمانی که اختلافی میان آژانس و دولت عضو در خصوص تفسیر یا اجرای موافقت نامه های پادمانی به وجود آید، شورای حکام طرفین را برای اعمال این مقررات تحریک و تشویق نمی کند بلکه ترجیح می دهدطرفین را با تهدید به ارجاع موضوع به شورای امنیت متقاعد نماید. هر چند هر دو مورد در اختیار شورای حکام است، با این وجود ممکن است نظام فعلی را بهبود بخشیده و شفافیت و بی طرفی در شروع به اعمال این ساز و کار حل و فصل اختلافات را ارتقا دهد.

بخش سوم:همکاریهای بین المللی و منطقه ای در انتقال فناوری صلح آمیز هسته ای

ماده چهار پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای حقوق طرفین (تا به تنهایی یا با همکاری دیگر دولتها مشارکت جویند)را برای توسعه بیشتر کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای مورد تصریح قرار داده است .کانالهای همکاری در خلال مذاکرات پیمان مورد توجه کافی قرار نگرفت .

در کنفرانس کشورهای فاقد تسلیحات در سال ۱۹۶۸ این مسائل در کانون مباحث قرار گرفته و موضوع بسیاری از قطعنامه های مصوبه کنفرانس در زمینه کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای بودند.(shaker. -1980 p68)

کنفرانس بازنگری NPT (2000)،در انطباق با ماده چهارم پیمان ،تعهدات دولتهای تامین کننده در خصوص مشارکت مستقل ویا با همراهی دیگر دولتها و یا سازمانهای بین المللی به منظور توسعه بیشتر کاربردهای انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز به ویژه در قلمرو کشورهای فاقد تسلیحات هسته ای عضو پیمان با عنایت به نیازهای مناطق در حال توسعه جهان را مورد تاکید مجدد قرار می دهد.[۱]

گفتار اول:همکاری های دو جانبه

موافقت نامه های دو جانبه به منظور پیشبرد استفاده از انرژی هسته ای میان دولتها منعقد می شوند.دامنه شمول این موافقتنامه ها از تهیه اورانیوم تا  ایجاد تاسیسات هسته ای است .تامین کنندگان اصلی عبارتند از دولتهای اروپایی در کنار آمریکا ،کانادا،واتحاد جماهیر شوروی سابق.علاوه بر این موافقتنامه هایی با اهداف بسیار خاص مانند تحقیق در ایمنی راکتورها،توسعه راکتورهای واکنشگرسریع یا اکتشاف وکاوش برای معادن اورانیوم نیز موجود است موافقت نامه های دوجانبه و نه آژانس مهمترین کانالهای تهیه مواد شکاف پذیر بوده و خواهند بود همچنین آنها تنها کانالهایی هستند که کشورهای در حال توسعه ساخت و ساز نیروگاههای هسته ای را از طریق آن تامین مالی می کنند.متاسفانه هیچ گونه آمار سنجی یا پیمایشی در خصوص تضمین اعتبار و صحت این عبارات در دسترس نیست .کنفرانس بازنگری NPT در سال ۱۹۷۵ همچنین افزایش کمک به کشورهای در حال توسعه از چانل موافقت نامه های دو جانبه یا چند جانبه را تشویق و ترغیب نمود.کنفرانس بازنگری سال ۲۰۰۰ نیز نیازهاو اولویتهایی که کشورهای توسعه یافته عضو پیمان باید در خلال موافقت نامه ای دو یا چند جانبه کمک های فنی هسته ای و برنامه های همکاری مورد توجه قرار دهند را متذکر شد.

گفتار دوم:همکاری های منطقه ای چند جانبه

موافقتنامه های همکاری منطقه ای به عنوان  محصول پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ای افزایش یافته اند .ماده چهارم به نحوی تنظیم شده است که این همکاری ها را  تشویق نماید .در اروپا به عنوان مثال ،سه سازمان به طور خاص در بحث انرژی هسته ای همکاری میکنند که عبارتند از آژانس اروپایی انرژی اتمی (EURATOM) آژانس انرژی هسته ای (NEA)وسازمان تحقیقات هسته ای اروپا (CERN).افزون برآن بعد از جنگ خاورمیانه (اکتبر۱۹۷۳)وتحریم نفتی ،آژانس بین المللی انرژی (IEA)در نوامبر سال ۱۹۷۴به عنوان یک نهاد مستقل در چهارچوب آژانس انرژی هسته ای ایجاد شد که مسئولیت کلی اش پیاده سازی یک برنامه انرژی بین المللی بود.هدف اصلی این برنامه کاستن از وابستگی بیش از حد به نفت و همچنین توسعه منابع انرژی جایگزین از جمله انرژی هسته ای بود.[۲] Shaker, 1980,p32

از سوی دیگر کشورهای آفریقایی تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی در سال ۱۹۹۰برای همکاری های منطقه ای آفریقایی (AFRA)اقدام به انعقاد موافقت نامه نمودند مقدمه این موافقتنامه بر اهمیت همکاریهای چند جانبه میان دولتهای منطقه در زمینه علوم و فناوری هسته ای تاکید نموده و در عین حال اهمیت نقش آژانس بین المللی انرژی اتمی در ترویج همکاری میان دولتهای عضو برای کمک به برنامه های انرژی اتمی در سطح ملی را به رسمیت میشناسد.

کنفرانس بازنگری سال ۲۰۰۰ نیز اهمیت  ترتیبات همکاری منطقه ای را برای پیشرفت استفاده های صلح آمیز از انرژی اتمی به رسمیت شناخته است این کنفرانس همچنین سهم موافقت نامه همکاری منطقه ای برای پیشرفت علم فناوری هسته ای در منطقه آسیا و حوزه اقیانوس آرام و به همین ترتیب برنامه همکاری فنی منطقه ای در اروپای مرکزی و شرقی را متذکر می شود.اکنون بسیار مهم است که میان نقشهای متفاوت برخی از این سازمانها تفکیک قائل شده و بررسی نماییم این سازمانها تا چه حد مکمل همدیگر هستند.

 

 

 

بخش چهارم:سازمانهای بین المللی مرتبط با آزانس بین المللی انرژی اتمی

گفتار اول :آژانس انرژی اتمی اروپا(EURATOM)

معاهده موسس آژانس انرژی اتمی اروپا در سال ۱۹۵۷ در رم به امضا رسید هدف اصلی این معاهده اتخاذ تدابیر مختلف برای پیشبرد انرژی هسته ای در سطح اروپا ودر سطحی کوچکتر تنظیم مقررات مربوط به آن بود این معاهده مبنایی حقوقی برای سیستم وام های آژانس انرژی اتمی اروپا است که یارانه های اعتباری برای پروژه های هسته ای در حال توسعه فراهم میکند.معاهده این آژانس دو هدف عمده دارد:حصول اطمینان از استقرار و تاسیس تاسیسات هسته ای اساسی لازم برای توسعه انرژی هسته ای در سطح جامعه اروپایی و حصول اطمینان از اینکه همه کاربران در سطح جامعه به صورت منظم و عادلانه منابع و سوخت هسته ای را دریافت میکنند.براین اساس جامعه به صورت منظم و عادلانه منابع و سوخت هسته ای را دریافت میکنند بر اساس اساس نامه وظایف مشارکت در بالا بردن استانداردهای زندگی در دولتهای عضو و همچنین توسعه روابط با دیگر کشورها ازطریق ایجاد شرایط لازم برای تسریع در استقرار و ایجاد  صنایع هسته ای به این سازمان محول شده است .ماده دوم اساسنامه مقرر میدارد این سازمان باید:[۳]

-تضمین کند تمامی کاربران جامعه به صورت منظم و برابر منابع معدنی و سوخت هسته ای را دریافت می کنند

-اطمینان حاصل کند -از طریق نظارت مناسب که مواد هسته ای به سمت اهدافی غیر از آنچه که برای آن در نظر گرفته شده اند انحراف پیدا نکنند

-حق مالکیت اعطا شده به آن در مورد مواد ویژه شکافت پذیر را اعمال نماید.

-نمایشگاههای تجاری گسترده و دسترسی به بازارهای تجهیزات و مواد تخصصی را از طریق جریان آزاد سرمایه گذاری در زمینه انرژی هسته ای و همچنین آزادی اشتغال متخصصان در جامعه (اروپایی)تضمین نماید.

ماده پنجاه و دو آژانس انرژی اتمی وظایف تجاری مرتبط با انعقاد و قرارداد میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان مواد معدنی،مواد خام یا شکافت پذیر خاص را به نهادی مستقل از کمیسیون خودش (که البته در کنترل خودش است و آژانس تامین نام دارد و از سال ۱۹۶۰ شروع به فعالیت کرده است)سپرده است.

ماموریت آژانس حصول اطمینان از تامین منظم و برابر سوخت هسته ای برای کاربران جامعه اروپایی است.این آژانس دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است.

معاهده آژانس انرژی اتمی اروپا برای آژانس تامین حق انتخاب تهیه مواد معدنی ،موادخام و مواد شکاف پذیر خاص تولید شده در جامعه اروپایی و همچنین حق انحصاری انعقاد قرارداد برای تامین چنین موادی را از درون یا خارج از جامعه مقرر کرده است .به منظور تضمین اعتبار قراردادها بر اساس حقوق جامعه اروپایی ،قراردادهای تامین باید به آژانس تامین تقدیم تا از طریق آن آژانس منعقد گردند.

آژانس تامین و کمیسیون هدف بلند مدت تضمین تامین را از طریق تنوع بخشیدن معقول به منابع تامین و اجتناب از وابستگی بیش از حد به هریک از منابع تامین ،پیگیری نموده و اطمینان حاصل میکنند که در چارچوب تجارت آزاد ،تداوم حیات صنعت چرخه سوخت هسته ای حفظ میشود

آژانس اروپایی انرژی اتمی نه تنها در برنامه های ملی تحقیقات هسته ای همکاری میکندبلکه برنامه های تحقیقاتی خودش را هم دارد.مرکز مشترک تحقیقات هسته ای اش متشکل است از چهار مرکز تحقیقاتی واقع در ایتالیا (Ispra)هلند(petten)بلژیک (Geel)وآلمان (karlsruhe)برخی از پژوهشها به موجب قراردادهای امضا شده با دولتهای عضو ،شرکتها یا سازمانهای بین المللی انجام میشوند (.[۴] Shaker, 1980,p34)

گفتار دوم:آژانس انرژی هسته ای(NEA)

این آژانس در سال ۱۹۵۷ تاسیس شد هدف اولیه این آژانس ترویج همکاری میان دولتمردان کشورهای مشارکت کننده به منظور توسعه بیشتر انرژی هسته ای به عنوان یک منبع انرژی سالم،سازگار با محیط زیست و قابل قبول از نظر اقتصادی بود.این امر محقق میشود از طریق :[۵]

-تشویق هماهنگی های ملی،رویه ها و سیاستهای نظارتی (با نگاه ویژه به ایمنی تاسیسات هسته ای)حفاظت از افراد در برابر پرتوهای رادیویی ،حفاظت از محیط زیست ،مدیریت پسماندهای رادیواکتیوو هسته ای و مسایل مربوط به مسئولیت شخص ثالث و بیمه.

-ارزیابی سهم انرژی هسته ای در تامین کل انرژی با در نظر گرفتن عرضه و تقاضا برای مراحل مختلف چرخه سوخت هسته ای

-توسعه تبادل اطلاعات علمی و فنی به ویژه از طریق مشارکت در خدمات عمومی

-راه اندازی تحقیقات بین المللی ،توسعه برنامه ها و تعهدات مشترک

-آژانس انرژی هسته ای تلاش های دولتهای عضو به منظور بهبود همکاری های آنها در زمینه هسته ای را پشتیبانی میکند از طریق :

-پشتیبانی از مدیریت،اجرا و تفسیر کنوانسیونهای تکمیلی پاریس و بروکسل و مدرنیزه کردن رژیم مسیولیت بین المللی هسته ای،در درجه اول از طریق فعالیت کمیته حقوقی هسته ای

-ارائه خدمات حقوقی به فعالیتهای  عملیاتی و پروژه های آژانس انرژی هسته ای

-تجزیه و تحلیل و انتشار اطلاعات مربوط به حقوق هسته ای ،صلاحیت ها ،موافقت نامه های بین المللی و دیگر تحولات مرتبط در زمینه حقوق هسته ای در سطح جهانی

-کمک به کشورهای اروپای مرکزی و شرقی و دیگر کشورهای تازه استقلال یافته در زمینه مقررات هسته ای که در یکپارچه سازی رژیم مسئولیت بین المللی هسته ای به آنها کمک میکند

گفتار سوم :سازمان تحقیقات هسته ای اروپا(CERN)

این سازمان در سال ۱۹۴۵تاسیس شد کشورهای موسس عبارتند از :بلژیک ،دانمارک ،فرانسه ،آلمان ،یونان ،ایتالیا ،هلند ،نروژ،سوئد ،انگلیس و یوگسلاوی متعاقبا استرالیا و اسپانیا نیز به این سازمان پیوستند ولی یوگسلاوی و اسپانیا بعدها به دلایل مالی عضویت خود را پس گرفتند و البته یوگسلاوی به عنوان دولت ناظر (مانند ترکیه)همچنان باقی ماند.

هیات مدیره این سازمان در ژنو مستقر است ( Shaker1980.p56).این سازمان بزرگترین مرکز فیزیک ذرات جهان است آزمایشگاه این سازمان تمامی ابزارهای لازم برای بررسی ساختار مواد و نیروهایی که بر هم وارد میکنند راداراست .در میان آنها شتاب دهنده هایی وجود دارد که سرعت ذرات را به اندازه سرعت نور بالا میبرد و همینطور آشکارسازهایی که این وضعیت را نمایش میدهند

ماده دوم کنوانسیون ۱۹۵۳ برای ایجاد این آزمایشگاه تصریح میکند این سازمان (باید برای همکاری میان دولتهای اروپایی در زمینه تحقیقات هسته ای با ماهیت تماما علمی وبنیادی ودر زمینه تحقیقاتی که اساسا به آن مربوط میشود ایجاد شود.

این سازمان نباید به فعالیتهای مرتبط با نیازمندیهای نظامی بپردازد و نتایج فعالیتهای تئوری و تجربی آن باید منتشر شود)این سازمان غیر سیاسی است فعالیتهای آن ارتباط اندکی با صنایع توان بالا یا منافع تجاری دارد و فعالیتهای ملی دولتهای عضو همسانی و رقابتی با فعالیتهای این سازمان ندارند.

 

گفتار چهارم :موافقت نامه آفریقایی همکاری منطقه ای تحقیقات ،توسعه و آموزش علوم و فناوری هسته ای(AFRA)

این موافقتنامه ناشی از ابتکار عمل دولتهای آفریقایی عضو است که در سال ۱۹۸۸ ازآژانس بین المللی انرژی اتمی درخواست کردند که  به آنها  در ایجاد و استقرار یک موافقتنامه منطقه ای برای همکاری در زمینه علوم و فناوری هسته ای در آفریقا مشابه آنچه در منطقه آسیا و آمریکای لاتین موجود است کمک کند.این موافقت نامه در ۴ آوریل سال ۱۹۹۰ لازم الاجرا گردید و امروزه از عضویت ۲۹ کشور آفریقایی برخوردار است.

این موافقتنامه یک توافق نامه بین الدولی برای پیشبرد توسعه و کاربرد  علوم و فناوری هسته ای در آفریقاست .این موافقت نامه به دنبال سرعت بخشیدن به توسعه به سمت خودکفایی در زمینه های مختلف علوم هسته ای و فناوری های مرتبط با آن در قاره آفریقا ست.هماهنگی های فکری و منابع فیزیکی و اجرای روشها و رویه هایی نوین مواردی هستند که اجازه می دهند   موافقت نامه در مسیری مقرون به صرفه قرار گیرد.

در سال ۲۰۰۰ دولتهای عضو این موافقتنامه سند چشم انداز آن را به منظور راهنمایی فعالیتهای همیارانه در خلال برنامه پنجساله سوم (۲۰۰۰تا۲۰۰۵)به تصویب رساندند  آژانس بین المللی انرژی اتمی ماموریت دارد پشتیبانی علمی و فنی مورد نیاز از قبیل حمایتهای مالی و اداری را برای آنها فراهم کند که این امر بر اساس مقررات و رویه هایی که بر قوانین مربوط به اعطای معاضدتهای فنی به دولتهای  عضو حاکم هستند صورت میگیرد.

 

 

 

 

سازمان تولید کنندگان انرژی هسته ای(OPEN)

در چهاردهم ژانویه ۱۹۷۴تعدادی از تولیدکنندگان برق بلژیکی ،فرانسوی ،آلمانی ،اسپانیایی و سوئیسی این سازمان را با شخصیت حقوقی (گروه منافع اقتصادی GIE)) پی ریزی کردند که اعضایش محدود به تولیدکنندگان برق اروپایی بود.پذیرش اعضای جدید مشروط به اتفاق آرای اعضای جدید مشروط به اتفاق آرای اعضا است اهداف این سازمان عبارتند از:

-بررسی راه های مرتفع نمودن نیازهای اعضایشان در مورد شکافت ایزوتوپهای اورانیوم مورد استفاده (به خصوص در طرح های غنی سازی واقع در اروپا)

– اتخاذ تدابیر طراحی شده برای دستیابی به ایمنی و وضعیت اقتصادی مطلوب برای تامین سوخت هسته ای .

-جستجو و ترویج تمامی اقداماتیکه از طریق آنها بتوان همکاریهای متقابل و رویه های مدیریت سوخت هسته ای را بهبود بخشید .

-برای این منظور این سازمان دارای اختیارات زیر است:

-مطالعه دقیق مفاد مقررات قراردادهای شکافت و تمام مقررات مشابه برای ایجاد  ثبات در بازار و یا برای تسهیل تامین مالی طرح های شکافت

– ایجاد روشهایی برای تولید الکتریسته از طرحهای شکافت با بهره گرفتن از فرایند پراکنش (پخش)گازی به عنوان مثال از طریق مبادله غنی سازی -علاوه بر تولید برق -و تدوین تعهدات متقابل اعضای مشارکت کننده در این تامین

-مطالعه مقررات مفصل به اشتراک گذاری سوخت هسته ای و تبادل انرژی ،از آن جهت که قراردادهای  تامین انعطاف پذیر ترگردند و مخاطرات فنی ساخت و راه اندازی نیروگاههای هسته ای کاهش یابند.

این سازمان همچنین در سپتامبر ۱۹۸۲ موافقتنامه ای صادر کرده که برای امضای اعضایش مفتوح بوده و شرایطی را که هر امضا کننده متعهد است براساس آن مقدار مشخصی اورانیوم طبیعی در دسترس دیگر امضا کنندگان قرار دهد را توصیف می نماید . از جمله تعیین مقررات برای وام و باز پرداخت وام حاصل از این قبیل تعهدات .(Shakerr –1980p89)

گفتار پنجم :همکاری های بین المللی از طریق سازمانهای بین المللی         

در کنفرانس کشورهای فاقد تسلیحات هسته ای (کشورهای غیر هسته ای)گاهی اوقات اولویتهایی که برای همکاری بین المللی از طریق سازمانهای بین المللی مطرح میشدند یا کلی بودند بدون آنکه یکسازمان مشخص تعیین شود یا آنکه بین استفاده از سازمانهای موجود یا ایجاد سازمانی جدید تصمیمی اتخاذ نمیشد .اغلب کشورهای مشارکت کننده در کنفرانس آژانس بین المللی انرژی اتمی را ترجیح دادند از این رو آنها نیاز به تقویت نقش آژانس و ساماندهی مجدد آن را به منظور مواجهه با تشدید انتظارات پیرامون همکاریهای بین المللی در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای به عنوان محصول پیمان منع گسترش را مورد تاکید قرار دادند.

گفتار ششم :آژانس بین المللی انرژی اتمی   (IAEA)           

آژانس نقش عمده ای در انتقال فناوری هسته ای برای مقاصد صلح آمیز از طریق برنامه های همکاری فنی اش ایفا میکند این برنامه ها به صورت مشترک توسط دبیرخانه آژانس و کشورهای عضو توسعه یافته اند این برنامه ها بر مبنای ارزیابی اولویتهای توسعه و شرایطی که هر کشور خاص یا منطقه خاص در آن واقع شده است درخواستهای دریافت شده از دولتهای عضو استفاده از معیارهای مناسب برای تدوین پروژه ودر نهایت ارزیابی و تصویب رسمی از سوی شورای حکام تدوین می شوند.

این برنامه ها همچنین شامل پروژه هایی در سطح منطقه ای و بین المللی است که به منظور بهبود بهره وری از پیاده سازی و یا استفاده بهتر از تجارب جمعی و منابع دولتها ی متعدد عضو توسعه یافته اند.

باتوجه به منابع محدود موجود برای انتقال فناوری برنامه روی فعالیتهایی تمرکز میکند که هم به توسعه ملی کمک میکند و هم مقرون به صرفه باشد این وضعیت به مجموعه ای از طرحهای ابتکاری منجر شد که به اتفاق همدیگر نمایانگر یک تغییر تدریجی در تکیه کلام برنامه های همکاری فنی آژانس از فعالیتهای پروژه ای به هدایت به سمت ظرفیت سازی در اختیارات و همچنین تاسیسات نسبت به همکاری با سازمانهای همتا در به کارگیری این ظرفیت برای توسعه انسانی پایدار و مولد است.[۶]

در سال ۱۹۹۷ استراتژی همکاری فنی اهداف استراتژیک جدیدی برای همکاری فنی به شرح زیر مطرح نمود:”همکاری فنی با دولتهای عضو باید به صورت فزاینده ای آثار اقتصادی اجتماعی ملموس مشارکت مستقیم به شیوه ای مقرون به صرفه برای دستیابی به اولویتهای اصلی توسعه پایدار در هر کشوری را بهبود بخشد.”

آژانس مشخص نمود این همکاری قالب مشارکت میان آژانس و هر دولت عضو را به خود می گیرد که با دستیابی به اهداف توسعه پایدار همراه است.پروژه های همکاری فنی ممکن است شامل یکی یا بیشتر از اجزای زیر باشد:کارشناسان،تجهیزات،و مواد ،کمک هزینه های تحصیلی و بازدیدهای علمی،دوره های آموزش ،نشستها،کارگاهها و قراردادهای فرعی(.pelzer.1981.p46)

کشورهای در حال توسعه باید حداکثر بهره برداری را از منابع در دسترس موجود در کمکهای فنی برنامه عمران ملل متحد به عمل آورند .همانگونه که از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح شده پروژهای انرژی هسته ای در بسیاری از مواردرمیان اولویتهای مطرح بدان حد تنزل داده شده اند که هیچکدام از این چنین پروژه ها یی از محل منابع موجود برنامه عمران ملل متحد (به تنهایی)برای این کشورها انجام نخواهد شد.

در مورد پروژه های با مقیاس وسیع ،پیشنهاد شده است کشورهای در حال توسعه باید نیازمندی هایشان را به خصوص در مورد اینکه آیا آنها می خواهند اولویت بالاتری به پروژه های هسته ای بدهند یا خیر-به ویژه از نوع پروژه هایی که در دیگر کشورها با موفقیت انجام شده است-مورد بررسی قرار دهند از سوی دیگر کشورهای پیشرفته باید منابع بیشتری در اختیار برنامه عمران ملل متحد قراردهند تا این برنامه قادر باشد با درخواست کمکهای فنی آینده و پروژه های در مقیاس بزرگ کنار آید.

[۱]. Npt Review conference, Npt/conf. 2000/28, final Document of the 2000 Review Conference of the parties to the Npt 24 may 2000, pp13-14

[۳].Nuclear Energy Agency, The Regulation of Nuclear Tread: Non- proliferation- Supply- safety, International Aspects Volune.2, 1988.pp-29-30.

[۵].Nuclear Energy Agency, The Regulation of Nuclear Tread: Non- proliferation- Supply- safety, International Aspects Volune.2, 1988.p2

[۶].IAEA, Boord of Governors, gov/ inf/ 824. Technical cooperation strategy 1997,p1

  • milad milad

پایان نامه در مورد مبحث چهارم: رابطه­ی عقد و شرط ضمن عقد

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۳ ق.ظ

مبحث چهارم: رابطه­ عقد و شرط ضمن عقد

برای تحقق مفهوم شرط باید مابین شرط و عقد مشروط یک علاقه و ارتباطی موجود باشد؛ خواه این ارتباط در نتیجه­ی طبیعت شرط باشد، مانند شرط کمیت و کیفیت موضوع مورد معامله یا در اثر تراضی طرفین قرارداد به وجود آمده باشد، مانند اندراج شرط وکالت ضمن عقد نکاح.

از آنچه گفته شد به دست می­آید که شرط ماهیتی مستقل ندارد، بلکه ماهیتش وابسته به عقد است. به همین جهت وضعیت حقوقی شرط نیز وابسته به عقد می­باشد. از این رو، شرط از حیث لزوم و جواز، صحت و بطلان، بقا و انحلال تحت تأثیر عقد مشروط می­باشد. فلذا، در صورتی که عقد جایزی در ضمن یک قرارداد لازم شرط شود، به تبع آن عقد لازم، شرط جایز نیز لازم می­شود و یا اگر عقد لازمی ضمن عقد جایزی به شکل شرط ضمن عقد آورده شود لزوم آن تا وقتی است که عقد جایز مشروط فسخ نگردیده است. همچنین در صورتی که معلوم شود عقد مشروط از اساس باطل بوده شرط نیز به تبع آن باطل می­شود یا اگر عقد مشروط به سبب اقاله یا فسخ منحل گردد، تعهد ناشی از شرط نیز از بین می­رود. در این باره ماده­ی ۲۴۶ قانون مدنی اشعار می­دارد: “در صورتی که معامله به واسطه­ی اقاله یا فسخ بهم بخورد شرطی که در ضمن آن شده است باطل می‌شود …” .

بنابراین، افزون بر رعایت شرایط صحت خود شرط، رعایت شرایط صحت عقد نیز در صحت یا بطلان شرط تأثیر دارد. در صورتی که عقد به دلیل فقد یکی از شرایط صحت باطل اعلام شود، شرط نیز باطل خواهد بود؛ ولو آنکه شرایط صحت شرط مورد رعایت قرار گرفته باشد؛ چرا که وجود شرط متکی به وجود عقد است و بدون عقد، شرط هیچ موجودیتی نخواهد داشت؛ اما به عکس وجود عقد وابسته به وجود شرط نیست و از این رو عدم رعایت شرایط صحت شرط و بطلان آن باعث بطلان عقد نمی­ شود.
دانلود پایان نامه حقوق

علاوه بر آنچه گفته شد، در خصوص رابطه عقد و شرط در فقه چند نظریه وجود دارد که هر یک دارای آثار مختص به خود بوده و برای خود در میان فقها دارای طرفدارانی است. این نظریات عبارت است از: ۱- نظریه­ قیدیت شرط، ۲- نظریه وصفیت شرط، ۳- نظریه جزئیت شرط و ۴- نظریه ظرفیت عقد.

نظریه­ قیدیت: به موجب این نظریه رابطه­ شرط و عقد مانند رابطه­ قید و مقید است؛ به نحوی که شرط قید محسوب و عقد مقید آن قید لحاظ می­شود. نتیجه پذیرش این نظر آن است که در صورت بطلان شرط، عقد نیز از میان خواهد رفت؛ چرا که انتفای قید (شرط) باعث انتفای مقید (عقد مشروط) می­شود.

نظریه جزئیت: بر اساس این نظریه، جایگاه شرط در ساختار عقد، همانند موقعیت عوضین عقد می­باشد. به بیان دیگر، شرط جزیی از عوضین است و بر حسب مورد می ­تواند قسمتی از مبیع یا ثمن باشد. نتیجه این نظریه آن است که در صورت بطلان شرط، جزیی از عقد نیز باطل می­شود و این بطلان جزء عقد به بطلان کل عقد منجر می­شود. فقهای به نامی همچون محقق حلی در کتاب خود مختلف الشیعه، ملااحمد نراقی در عوائد الایام و شهید ثانی و سید علی طباطبایی در ریاض المسائل طرفدار این نظریه می­باشند. میر عبدالفتاح مراغه­ایی در کتاب خود العناوین در این خصوص می­نویسد: شرط به مانند جزئی از عوضین می­گردد … و از بین رفتن آن به مانند تبعضه صفقه، یعنی پاره پاره شدن موضوع معامله، می­باشد.

نظریه وصفیت: بر طبق این نظر، شروط همچون اوصاف مبیع و ثمن بوده و در ارزش هر یک از آن­ها تأثیر گذار می­باشند. ولی، بر خلاف نظریه جزئیت، هر چند شرط در کمیت هر یک از عوضین تأثیر گذار می­باشد، اما شرط در مقابل ثمن قرار نمی­گیرد تا در صورت بطلان مقداری از ارزش آن کاسته شود. فلذا، در صورت بطلان شرط یا عدم رعایت شرط تنها می­توان گفت مشروط­له تنها حق فسخ قرارداد را خواهد داشت.

نظریه ظرفیت عقد: بر طبق این نظر، شرط یک قرارداد مستقل است که به این دلیل که بتواند کسب لزوم و اعتبار کند در ضمن عقد دیگر آورده می­شود. شرط نه قید دو عوض، نه جزء دو عوض و نه وصف دو عوض محسوب می­شود، بلکه صرفا به جهت انعقاد در ذیل عقد با عقد ارتباط پیدا می­ کند. از میان فقهای امامیه، شیخ محمد حسن نجفی و مرحوم امام خمینی تابع این نظر می­باشند.

صرف نظر از آنچه گفته شد، آنچه مورد نظر قاطبه­ی حقوق­دانان قرار گرفته آن است که شرط به عنوان ماهیت اعتباری وابسته به عقد، جزء عقد یا جزء موضوع عقد نیست؛ چرا که اگر شرط جزء عقد یا جزء موضوع عقد می­بود، لازم می­آمد که در صورت بطلان شرط عقد تجزیه شده و جزء مربوط به شرط باطل و عوض مربوط به آن مسترد شود؛ در حالی که با بطلان شرط هیچ مقدار از عوض مسترد نمی­ شود و بر طبق قانون تنها به مشروط­له اعطای حق فسخ می­شود.

فلذا، رابطه­ عقد و شرط همانند رابطه­ تابع و متبوع و یا اصل و فرع می­باشد. عقد، اصل تراضی است و شرط، فرع آن تراضی محسوب می­شود. به همین جهت تعهدات ناشی از شرط همردیف تعهدات ناشی از قرارداد نمی­باشد. از این رو، بطلان شرط هیچگاه باعث بطلان عقد نمی‌شود[۱۷]. همچنین، هیچگاه بین تعهدات ناشی از شرط و تعهدات ناشی از عقد همبستگی ایجاد نمی­ شود و به این دلیل حق حبسی میان تعهدات ناشی از شرط و تعهدات ناشی از قرارداد پدید نمی‌آید.

 

 

مبحث پنجم: شرایط صحت شرط ضمن عقد

مقنن قانون مدنی، بر خلاف عقود و قراردادها که در ماده­ی ۱۹۰ به بیان شرایط و عناصر اساسی تشکیل قراردادها اشاره می­ کند، در خصوص شرایط اساسی صحت شروط حکم خاصی ندارد. همین امر باعث شده است که در خصوص شرایط صحت شروط ضمن عقد میان نویسندگان قانون مدنی اختلاف شود. پاره­ایی از نویسندگان بیان می­ کنند که شرایط اساسی صحت قراردادها با شرایط صحت شروط یکی نیست؛ به طوری که برخی از شرایط صحت عقود را نمی­توان در شروط ضمن عقد لازم الرعایه دانست؛ مانند مشروعیت جهت شرط که بر خلاف عقود، رعایت آن در شروط در هیچ جا تصریح نشده است و از این رو رعایت آن لازم نمی­باشد. با این حال، قانونگذار در مواد ۲۳۲ و ۲۳۳ قانون مدنی در دو قسمت به بیان شروط باطل پرداخته که می­توان از آن­ها شرایط صحت شروط را استنتاج نمود که در ادامه به بیان آن پرداخته خواهد شد.

اما، قبل از هر چیز باید دانست که چون شرط به نوبه­ی خود پاره­ایی از مفاد عقد و تابع آن محسوب می­شود، بنابراین اصل صحت حاکم بر قراردادها شامل شروط ضمن عقد نیز می­شود؛ فلذا، در صورت شک و تردید در خصوص فساد یا صحت شرط، بایستی حکم به صحت آن شرط داد تا آنکه فساد و بطلان آن شرط با دلایل متقن به اثبات رسد. فلذا، در تقابل شخصی که خواهان بطلان شرط است و کسی که صحت شرط را اظهار می­دارد، مدعی شخصی است که ادعای بطلان عقد را می­ کند، فلذا باید ادعای خود را به اثبات رساند؛ چرا که گفته شده مدعی کسی است که سخنش خلاف اصل یا ظاهر باشد و در این جا سخن مدعی بطلان شرط خلاف اصل صحت می­باشد.

قبل از هر چیز باید اشاره کرد همانطور که در فقه نیز مورد اشاره قرار گرفته و ما در خصوص شرط الحاقی نیز بیان کردیم نخستین شرط وقوع یک شرط ضمن عقد آن است که یا شرط در ضمن عقد آورده شود و یا آنکه علاقه و ارتباطی میان شرط و عقد مشروط وجود داشته باشد؛ به نحوی که گفته شود این توافق فرعی شرط است مربوط به آن عقد. در غیر این صورت نمی­توان آن توافق فرعی را یک شرط ضمن عقد دانست. مرحوم مراغه­ایی در این خصوص می­نویسد: همانا شرط در متن عقد به معنای ایجاد ارتباط و پیوستگی میان عقد و آنچه شرط شده می­باشد … بنابراین به الزامات مستقل که ارتباطی با عقد بسته شده ندارند اطلاق شرط نمی­ شود”.

گفتار اول: مقدور بودن

نخستین شرط صحت شروط ضمن عقد، مقدور بودن است؛ فلذا، هر گاه عمل به مفاد شرط ضمن عقد برای مشروط­علیه، هر چند با واسطه و از طریق شخص دیگری، مقدور نباشد آن شرط باطل است؛ چرا که اشتراط این گونه شروط لغو و باطل است. مقصود از شرط، الزام مشروط­علیه به انجام مشروط­به است؛ در حالی که مفاد شرط مذکور قابل الزام نیست؛ مانند اینکه در قراردادی شرط شود که مشروط­علیه که فاقد توانایی نوشتن و خواندن است بالمباشره کتابی در علم فیزیک نگارش کند.

باید در این باید توجه داشت که از انواع شروط ضمن عقد تنها شرط فعل، و نه شرط صفت و نتیجه، است که می ­تواند به وصف مقدور بودن متصف شود. زیرا انجام فعل یا ترک فعل است که می ­تواند در حد توانایی شخص مشروط­علیه باشد. شرط صفت و شرط نتیجه فعل مشخص نیست تا بتوان آن را نسبت به شخص مشروط­علیه مقدور یا نامقدور دانست؛ بلکه نفس شرط به گونه­ای است که یا با تحقق عقد به وجود می­آید یا مورد تخلف واقع می­شود.

بطلان شرط به سبب غیر مقدور بودن شرط ناظر به موردی است که ناتوانی در امر اجرای شرط ناشی از موضوع شرط باشد و نه بیماری یا ورشکستگی و غیبت مشروط­علیه. وانگهی ناتوانی مشروط­علیه در اجرای شرط زمانی سبب بطلان شرط می­شود که دارای دو وصف ذیل باشد: نخست آنکه عدم امکان اجرای شرط دائمی باشد و دوم آنکه ناتوانی به هنگام تسلیم باشد. فلذا، اگر عدم امکان اجرای شرط موقت باشد، شرط باطل نبوده بلکه اجرای شرط معلق می­شود و یا اگر علی­رغم اینکه اجرای شرط در زمان انعقاد ناممکن استدر زمان ایفای تعهد عمل به شرط مقدور شود، ناممکن بودن شرط نمی­تواند سبب بطلان شرط شود.

گفتار دوم:  مشروع بودن

یکی دیگر از شرایط صحت شروط ضمن عقد، مشروعیت شرط است؛ یعنی شرط ضمن عقد نباید با قانون، نظم عمومی و اخلاق حسنه مخالفتی داشته باشد. در این بین باید توجه داشت آنچه مهم است مخالف نبودن شرط با حکم قانون است؛ فلذا، مطابق بودن شرط با قانون شرط نمی­باشد. علاوه بر ماده­ی قانون مدنی که صراحت در بطلان شرط نامشروع دارد احادیث وارده نیز بطلان چنین شروطی را مورد پیش ­بینی قرار داده­اند. در حدیث نبوی آمده “المومنون عند شروطهم الا شرطا حرم حلالا أو أحل حراما”.

گفتار سوم:  منفعت عقلایی داشتن

شروطی که حتی برای شخص مشروط­له فاقد منفعت عقلایی هستند، باطلند؛ چرا که چنین شروطی در نزد عقلاء امری لغو و بیهوده بوده و حقوق نمی­تواند نسبت به امور بیهوده الزام و التزامی را مقرر دارد. مثل اینکه ضمن عقد شرط شود که مشروط­علیه به مدت یک سال روزی یک سطل آب از چاه بکشد و مجددا در چاه خالی کند.

تنها این گونه شروط هیچ الزام و التزامی را به همراه ندارند، بلکه عدم رعایت آن­ها نیز هیچ ضمانت اجرای در پی نخواهد داشت؛ چرا که پیش ­بینی ضمانت اجرا برای عدم رعایت شروط، جلوگیری از تضرر مشروط­له از عدم رعایت شرط می­باشد و حال آنکه عدم رعایت شرط فاقد منفعت عقلایی هیچ ضرری به مشروط­له وارد نمی­آ­ورد تا ما بخواهیم با وضع ضمانت اجرا آن ضرر را مرتفع سازیم.

گفتار چهارم:  معلوم یا معین بودن

یکی دیگر از شرایط صحت شروط که در قانون مدنی به آن اشاره­ایی نشده است، ولیکن مورد پذیرش فقها و حقوق­دانان قرار گرفته است معلوم بودن یا معین بودن موضوع شرط است؛ در غیر این صورت، توافق بر شرط به جهت غرری بودن باطل خواهد بود. بین معین بودن شرط و معلوم بودن آن تفاوت است. معین بودن زمانی موضوعیت پیدا می­ کند که موضوع مورد معامله شی خارجی باشد؛ مثلاً موضوع معامله فلان خانه­ی باشد که در فلان منطقه­ی جغرافیایی فلان شهر قرار دارد؛ ولکن معلوم بودن شرط زمانی موضوعیت پیدا می­ کند که مورد معامله معین نباشد؛ بلکه کلی بوده و مشخصات آن از حیث جنس، نوع و مقدار مشخص باشد. مثلاً موضوع معامله فروش صد تن برنجی باشد که فلان خصوصیات را دارد.

با این حال، باید اشاره کرد در خصوص لزوم رعایت شرط معلوم بودن در مورد شروط ضمن عقد میان فقها و حقوق­دانان اتفاق نظر وجود ندارد. علاوه بر نظر کسانی که می­گویند شرط مجهول باطل و در صورتی که موجب جهل به عوض شود عقد را نیز باطل می­ کند، دو نظریه­ دیگر نیز در این خصوص وجود دارد: عده­ای قلیلی از فقها و حقوق­دانان قائل بر آن هستند که معلوم بودن شرط لازم الرعایه نیست و تنها اگر جهل به شرط، به عوضین عقد سرایت نماید، علاوه بر بطلان شرط، عقد نیز باطل می­شود؛ چرا که از نگاه آنان دلیلی بر اعتبار علم داشتن به شرط موجود نیست و از طرف دیگر شرط امری فرعی است که اصالتاً مقصود نمی­باشد و غرر و جهالت به آن به عقد سرایت نمی­کند. به نظر می­رسد که مقنن در قانون مدنی نیز این نظر را مورد متابعت قرار داده است؛ چرا که در ماده­ی ۲۳۲ قانون مدنی در مقام بیان شروط باطل سخنی از شرط مجهول نکرده است و صرفا در ماده­ی ۲۳۳ قانون مدنی شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین می­شود را باطل و مبطل عقد معرفی می­نماید.

در مقابل این نظر، عده­ایی دیگر از فقها و حقوق­دانان، معلوم بودن شرط را در هر حال لازم دانسته و شرط مجهول را باطل و در صورتی که جهل به شرط، به عوضین عقد سرایت نماید، علاوه بر بطلان شرط، عقد را نیز باطل می­دانند. در نهایت عده­ایی دیگر، شرط مجهول را در هر حال باطل و باعث ابطال عقد می­دانند.

طرفداران نظریه­ نخست بر آن باورند آنچه از طریق ادله­ شرعی به دست می­آید فقط نهی و منع از بیع غرری است و تعمیم و توسعه آن به امور دیگر، من جمله شروط ضمن عقد، فاقد دلیل شرعی است. بر طبق نظریه دوم علت بطلان شرط در هر دو حالت آن است که شرط تعهدی ضمنی است که همانند عقد مفاد آن مورد توافق مشروط­له و مشروط­علیه قرار می­گیرد و با قصد و رضای آن­ها در طرف ایجاد می­شود و از این لحاظ واجد خصوصیات یک عقد است؛ فلذا، باید واجد تمام شرایط صحت عقود باشد.

دسته­ی آخر از صاحبنظران با توجه به اینکه شرط ضمن عقد باعث تقیید عقد می­شود، یعنی رضایت طرفین عقد را مقید می­سازد و با توجه به اینکه در صورت بطلان شرط به جهت مجهول بودن، قید تراضی منتفی می­شود و این انتفاء سبب انتفای مقید می­شود، و همچنین با توجه به اینکه شرط جزیی از ثمن را به خود اختصاص می­دهد، فلذا در صورت جهل به شرط، ثمن نیز مجهول می­ماند، قائل به بطلان شرط و عقد می­با­شند.

به هر حال در مقام داوری بین این سه نظر باید گفت، هر چند که قانون مدنی تصریحی ندارد، اما معلوم بودن یکی از شرایط صحت هر گونه توافقی است و اطلاق قاعده­ی غرر شامل شرط مجهول نیز می­شود. فلذا، شروط ضمن عقد نیز باید معلوم و در صورتی که مجهول باشند محکوم به بطلان می­باشند.

[۱]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ،ص. ؛ محسن واثقی، بررسی شرط بنایی در حقوق ایران و حقوق اسلام،انتشارات جنگل، ۱۳۹۱، ص. ۱۲٫

[۲].  حسن امامی، حقوق مدنی، ج  ۱،همان ، ص. ۲۷۳؛ حمید بهرامی احمدی، کلیات عقود و قراردادها،انتشارات میزان،چ۲، ۱۳۸۶، ص. ۱۸۲؛ علی عباس حیاتی، قواعد عمومی قراردادها،همان، ص. ۳۲۴٫

[۳]. مرتضی قاسم زاده، اصول قراردادها و تعهدات،همان، ص. ۱۳۱؛ حمید بهرامی احمدی، کلیات عقود و قراردادها، همان، ص. ۱۸۱؛علی عباس حیاتی، قواعد عمومی قراردادها،همان، ص. ۳۲۳؛ مهدی علامه، شرط باطل و تأثیر آن در عقود، انتشارات میزان، ۱۳۸۵،ص. ۴۷٫

[۴]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ، ص. ۱۳۷ الی ۱۴۰٫

[۵].  حسن امامی، حقوق مدنی، ج ۱،همان ، ص. ۲۷۲٫

[۶]. مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد،همان، ص. ۲۳٫

[۷]. محسن واثقی، شرط بنایی در حقوق ایران و حقوق اسلام ،همان ، ص. ۱۳٫

[۸]. عبارت علامه در مختلف چنین است: ” إن للشرط قسطا من الثمن، فأنه قد یزید باعتباره و قد ینقص و إذا بطل الشرط بطل ما بإزائه من الثمن و هو غیر معلوم. حسن ابن یوسف حلی، مختلف الشیعه، ج ۵، ص. ۳۲۱٫

[۹]. عبارت ملا احمد در عوائد الایام چنین است: ” و مما یدل علی الوجوب الوفاء بالشرط فی ضمن العقد أنه یصیر جزء من احد العوضین فیصیر لازما کسایر اجزائمها”. ملا احد نراقی، عوائد الایام، ص. ۱۲۵٫

[۱۰]. زین الدین جبعی عاملی، الروضه البیهه، ج ۱، ص. ۳۳۱٫

[۱۱]. عبارت سید علی طباطبایی در ریاض چنین است: “إن الشرط له قسط من الثمن فأنه قد یرید باعتباره و ینقص فإذا بطل ما بإزائه من الثمن و هو غیر معلوم فتطرق الجهاله الی الثمن فیبطل البیع”. علی طباطبایی، ریاض المسائل، ج ۱، ص. ۵۳۶٫

[۱۲]. فیصیر الشرط کأجزاء العوض و المعوض … ولیس فوات الشرط إلا کتبعض صفقه؛ مراغه­ایی، ج ۲، ص. ۲۷۴٫

[۱۳]. محسن واثقی، شرط بنایی در حقوق ایران و حقوق اسلامی ،همان ، ص. ۱۷٫

[۱۴]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۲۳، ص. ۱۹۱-۲۱۴٫

[۱۵]. روح الله الموسوی الخمینی، البیع، ج. ۵، ص. ۲۰۵٫

[۱۶]. مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد ،همان ، ص. ۲۵٫

[۱۷]. مرتضی قاسم زاده، اصول قراردادها و تعهدات،همان ، ص. ۱۳۱٫

[۱۸]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ، ص. ۱۴۱؛ علی عباس حیاتی، قواعد عمومی قراردادها،همان ، ص.۳۲۲؛ مهدی علامه، شروط باطل و تأثیر آن در عقود ،همان ، ص. ۴۶٫

[۱۹]. حسن امامی، حقوق مدنی، ج  ۱،همان ، ص. ۲۷۶؛ مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد ،همان ، ص. ۸۷٫

[۲۰]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ، ص. ۱۶۱٫

[۲۱]. و التحقیق: أن الشرط فی العقد إنما هو بمعنی الربط و إحداث العلاقه بین العقد و ما شرط … و لا یطلق الشرط علی الإلزام المستقل الذی لا ربط له بشیء آخر؛ میر عبدالفتاح مراغه­ایی، العناوین، ج ۲، ص. ۲۷۴

[۲۲]. مرتضی انصاری، المکاسب، ج ۳، ص. ۳۶؛ محقق داماد، قواعد فقه، ج ۲، ص. ۶۷؛ عمید زنجانی، قواعد فقه، ج ۱، ص. ۴۱۵٫

[۲۳]. محقق داماد، قواعد فقه، ج  ۲،همان ، ص. ۶۷؛ .

[۲۴]. مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد ،همان ، ص. ۹۷٫

[۲۵]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ،ص. ۱۷۱٫

[۲۶]. مرتضی انصاری، المکاسب، ج ۳، ص. ۳۸؛ عمید زنجانی، قواعد فقه، ج ۱، ص. ؛ محقق داماد، قواعد فقه، ج ۲، ص. ۶۷-۶۸٫

[۲۷]. مرتضی انصاری، المکاسب، ج ۳، ص. ۳۸؛ عمید زنجانی، قواعد فقه، ج ۱، ص. ۴۱۹؛ محقق داماد، قواعد فقه، ج ۲، ص. ۶۷٫

[۲۸]. مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد ،همان ، ص. ۱۰۰٫

[۲۹]. محقق داماد، قواع فقه، ج  ۲،همان ، ص. ۶۷٫

[۳۰]. محقق داماد، قواعد فقه، ج  ۲،همان ، ص. ۶۸٫

[۳۱]. حسن امامی، حقوق مدنی، ج  ۱،همان ، ص. ۲۷۶؛ مهدی شهیدی، شرط ضمن عقد،همان ، ص. ۱۲۰-۱۲۱؛ مهدی علامه، شروط باطل و تأثیر آن در عقود،همان ، ص. ۲۰۵٫

[۳۲]. مهدی علامه، شروط باطل و تأثیر آن در عقود،همان ، ص. ۲۰۵٫

[۳۳]. ناصر کاتوزیان، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی،همان ، ص. ۲۲۱٫

[۳۴]. مرتضی انصاری، المکاسب، ج ۲، ص. ۵۳؛ تنکابنی، تأسیسات در قواعد فقه، ص. ۱۶۸؛ مرتضی قاسم زاده، اصول قراردادها و تعهدات، ص. ۱۳۳٫

[۳۵]. ابوالقاسم خویی، منهاج الصالحین، ج. ۲، ص. ۴۳٫

[۳۶]. محقق داماد، محقق داماد، ج  ۲،همان ، ص. ۶۹٫

[۳۷]. نقل از محقق داماد، محقق داماد، قواعد فقه، ج  ۲،همان ، ص. ۶۹٫ ایشان این نظر از بعضی از فقها نقل کرده و در نهایت نتیجه­گیری می­ کند که بر طبق نظر قانون مدنی در عقود معاوضی مغابنه­ای همواره جهل به شرط به عقد نیز سرایت می­ کند و باعث بطلان عقد می­شود؛ اما در عقود مبتنی بر مسامحه جهل به شرط نه باطل است و نه مبطل عقد. محقق داماد، قواعد فقه، ج  ۲،همان ، ص. ۷۱٫

[۳۸]. در تأیید این نظر رجوع کنید به ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج  ۳،همان ، ص. ۱۶۷؛ حسین صفایی، قواعد عمومی قراردادها،همان ، ص. ۱۹۱؛ عمید زنجانی، قواعد فقه، ج. ۱، ص. ۴۲۳٫

  • milad milad

خرید پایان نامه حقوق : ماهیت حقوقی فسخ

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۹ ق.ظ

ماهیت حقوقی فسخ

در اصطلاح حقوقی، فسخ عبارت است از پایان دادن به هستی حقوقی قرارداد بوسیله یکی از طرفین یا شخص ثالث. بدین ترتیب فسخ یک عقد در واقع انشای یک طرفه انحلال آن و ماهیتاً به منزله نوعی ایقاع است (شهیدی، ۱۳۶۸: ص ۱۱۹) و مبنای این حق، اختیاری است که بنا به توافق طرفین یا مستقیماً به حکم قانون برای یک یا دو طرف قرارداد و یا شخص ثالث شناخته شده است.
پایان نامه

به نظر عده‌ای (کاتوزیان، ۱۳۷۶: ج ۵، ص ۵۳) در فسخ، برخلاف اقاله که با تراضی واقع می‌شود، اراده باطنی و اشتیاق فسخ کننده، اثری ندارد و فقط تصمیم او باید اعلان شود و چهره بیرونی بیابد، هرچند که به آگاهی طرف دیگر عقد نرسد. آنها لزوم اطلاع طرف قرارداد را از فسخ، از شرایط فسخ ندانسته اما اعلام و چهره بیرونی آن را ضروری می‌دانند. علاوه بر حق الزام متعهد و مشروط علیه به انجام تعهد یا شرط، حق فسخ از جمله حقوقی است که به صاحب حق داده شده تا به انتخاب خود یکی از آنها را انتخاب کند، مگر اینکه در مورد خیارات مشروطی که بر مبنای ماده ۱۰ قانون مدنی تجویز می‌شوند، صریحاًً اعمال حق فسخ تنها ضمانت اجرای تخلف متعهد یا مشروط علیه از ایفاء تعهد یا شرط مندرج در عقد باشد. بدین معنی که حق الزام متعهد که از حقوق اولیه و اصلی ناشی از قراردادهای لازم است، با تخلف و اراده متعهد منتفی گشته و برای ذوالخیار چاره‌ای جز فسخ عقد نمی‌ماند.
پایان نامه حقوق

ویژگی حقوق ایران در مبحث ضمانت اجرای قرارداد، برای این که متعهدله بتواند از ضمانت اجرای عدم انجام تعهد قراردادی استفاده کند، آن است که یا باید برای ایفاء تعهد مدت معینی مشخص گردیده و آن مدت منقضی شده و متعهد به تعهد خود عمل نکرده باشد، و یا این که اگر برای ایفاء تعهد مدتی مشخص نشده، متعهدله انجام تعهد را مطالبه کرده باشد، البته مشروط بر این که تعیین زمان انجام تعهد در اختیار متعهدله باشد و متعهد به تعهد خود عمل ننماید. در واقع عنصر زمان اجرای تعهد در حقوق ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بدون فرا رسیدن آن، تقاضای خسارت و یا فسخ قرارداد وجهه قانونی ندارد و خود سبب مسئولیت خودداری از اجرای تعهد خواهد بود. به عبارت دیگر، دیر شدن اجرای تعهد و یا نقص در اجرای تعهد سبب مسئولیت است و نه غیر آن (کاتوزیان، ۱۳۷۶: ج ۴، ص ۱۵۲).  به گفته یکی از حقوقدانان، هر جا که تعهد ناشی از قرارداد انجام نمی‌شود و اجرای مستقیم آن نیز (بدون این که مانع خارجی سبب آن باشد) امکان ندارد، مسئولیت قراردادی مطرح است، خواه عدم انجام درباره تمام تعهد باشد یا بخشی از آن (همان).

در حقوق ایران از حق فسخ به ویژه در مبحث سقوط تعهدات تحت عنوان خاص فسخ ذکری نشده است، ولی در قانون مدنی به صورت پراکنده به شرایط و آثار و احکام فسخ اشاره گردیده است. در ماده ۲۱۹ قانون مدنی، انواع خیار فسخ ذکر شده است. به علاوه طرفین می‌توانند با بهره گرفتن از اصل آزادی اراده و با توجه به خیار شرط و یا ماده ۱۰ قانون مدنی در عقود و قراردادها خیاراتی قید نماید. همه این خیارات اصل لزوم قراردادها را مورد تهدید قرار می‌دهد (نهرینی، ۱۳۸۵: ص ۱).

در حقوق ایران فسخ عقد موجب انحلال عقد از زمان انشای فسخ می‌شود. بنابراین اگر مورد معامله مثلاً عین معینی بوده که با انعقاد عقد بیع به مالکیت خریدار درآمده باشد، با اعلام فسخ، مالکیت مبیع از تاریخ فسخ به فروشنده برمی‌گردد و یا اگر مورد معامله کلی فی‌الذمه‌ای بوده که فروشنده می‌بایست مصداق آن را تعیین و به خریدار تسلیم نماید، با اعلام فسخ، تعهد وی از این حیث ساقط شده و دیگر تکلیفی از لحاظ تهیه مصداق کلی مورد نظر و تحویل آن به خریدار ندارد. گفتنی است که هر چند ایجاد عقد مستلزم توافق اراده‌های دو طرف عقد است، ولی فسخ عقد عملی است یک طرفه و با اجماع شرایط قانونی، اراده یکی از طرفین به تنهایی قادر به مرتفع ساختن عقد و زوال تعهدات ناشی از آن است. معذلک بعد از فسخ، هر دو طرف قرارداد از تعهدات قراردادی خود مبری می‌شوند. یعنی به عنوان مثال همان طور که با اعلام فسخ قرارداد از ناحیه بایع، دیگر نامبرده تکلیفی در جهت تهیه و تسلیم مبیع کلی مورد معامله ندارد، متقابلاً خریدار نیز از هر گونه تعهد ناشی از عقد بیع اعم از پرداخت ثمن یا دیگر شروط قراردادی مبری می‌شود.

 

۱-۲-۲- فسخ و سایر اسباب انحلال اعمال حقوقی

در این بخش به بررسی فسخ و سایر اسباب انحلال اعمال حقوقی پرداخته می‌شود تا وجوه اشتراک و افتراق این اعمال حقوقی مشخص گردد.

 

۱-۲-۲-۱- فسخ و اقاله

اقاله و تقابل از ریشه قَ یَ لَ است و نه قَ وَ لَ و به معنای برداشتن و فسخ کردن آمده است. در تعریف اقاله به اجمال می‌توان گفت که تراضی دو طرف عقد است بر انحلال و زوال آن در آینده. باید افزود که فایده اصلی اقاله در انحلال عقد لازم است، زیرا فسخ عقد جایز نیاز به تراضی ندارد (کاتوزیان، ۱۳۷۶: ج ۵، ص ۱۰). این امکان در ماده ۲۸۳ قانون مدنی به این شرح مقرر شده که: «بعد از معامله طرفین می‌توانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ نمایند». در اقاله نیز طرفین از تعهدات یکدیگر که به موجب عقد ایجاد شده است، درمی‌گذرند. به اتفاق فقها اقاله در نکاح جایز نمی‌باشد (حسین شیرازی، ۱۹۹۸: ج ۶۳، ص ۳۷۱).

مبنای اقاله، حاکمیت اراده است. همان دو اراده‌ای که عقد را برپا داشته و خود را پای‌بند ساخته‌اند، این توان را دارند که بند را بگسلند و خود را از قید آن رها سازند. به همین جهت نیز اقاله را نباید ویژه عقد بیع شمرد (کاتوزیان، ۱۳۷۶: ج ۵، ص ۱۴). برای تمییز قواعد حاکم بر انعقاد و نفوذ اقاله باید از قواعد عمومی قراردادها استفاده کرد. اقاله نه تملیک دوباره است و نه عهد نو؛ عقدی است دستاویز بازگشت کسانی که از معامله پیشین ناراضی و پشیمانند و می‌خواهند آثار آن را در آینده از بین ببرند (همان، ص ۲۲).

در ادامه به تفاوت‌ها و وجوه تشابه فسخ و اقاله اشاره می‌شود:

 

الف) وجوه اشتراک فسخ و اقاله:

  • هر دو عمل حقوقی هستند که برای صحت آن رعایت شرایط اساسی صحت معاملات لازم است.
  • اثر فسخ و اقاله از زمان اقاله و فسخ است نه از زمان عقد.
  • اقاله و فسخ بر عقد صحیح وارد می‌شوند و تاثیر آن در آینده را متوقف می‌سازند.

 

ب) وجوه افتراق فسخ و اقاله

  • اقاله عملی حقوقی است که با اراده دو طرف عقد محقق می‌شود. در صورتی که فسخ انحلال ارادی یکجانبه عقد توسط یکی از طرفین عقد یا شخص ثالث ذی‌نفع می‌باشد.
  • اقاله در نکاح جریان ندارد، در صورتی که نکاح را می‌توان فسخ کرد.
  • در مورد به ارث رسیدن اقاله اختلاف نظر وجود دارد. ظاهر ماده ۲۸۳ قانون مدنی این است که طرفین معامله این اختیار را دارند و به ورثه منتقل نمی‌شود. اما حق فسخ به موجب ماده ۴۴۵ قانون مدنی به ورثه منتقل می‌شود. در ماده ۴۴۵ قانون مدنی می‌خوانیم: «هر یک از خیارات بعد از فوت منتقل به وراث می‌شود».

 

۱-۲-۲-۲- فسخ و انفساخ

انفساخ مصدر باب «انفعال» از ریشه‎ی «فَسَخَ» و به معنای شکسته شدن، برانداختن، تباه شده و متلاشی شده است (انصاری و طاهری، ۱۳۸۴: ج ۱، ص ۴۸۳). بنابراین انفساخ به این معنا است که رابطه‎ی ناشی از قرارداد بدون قصد و اراده‎ی طرفین معامله و به موجب حکم قانون از بین برود (جعفری لنگرودی، ۱۳۶۳: ص ۶۹۱). مثلاً اگر در عقد بیع، مبیع پیش از تسلیم از بین برود، عقد بیع منفسخ می‎شود. البته باید دانست که انفساخ قرارداد با بطلان آن تفاوت دارد. اگر قراردادی باطل باشد، به معنی بی‎اعتباری و عدم تأثیر آن است، اما قرارداد در صورتی منفسخ می‎شود که ابتدا قراردادی به طور صحیح منعقد شده باشد، سپس سببی موجب انفساخ آن گردد (کاتوزیان، ۱۳۹۱: ص ۳۲۷).

انفساخ قرارداد را می‎توان با توجه به سبب آن به دو قسم تقسیم نمود:

 

الف) انفساخ ناشی از تراضی

ممکن است انفساخ ناشی از توافق طرفین قرارداد باشد، مثل این‎که در عقد بیع شرط شود که در صورت عدم تحویل مبیع در موعد معین عقد بیع خود به خود از بین برود. در این‎گونه شروط، طرفین قرارداد توافق می‎کنند تا در صورت حصول شرایطِ مقرر شده، عقد منفسخ گردد. به چنین شرطی که موجب انفساخ قرارداد می‎گردد، شرط فاسخ می‎گویند (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۲: ص ۱۲۸).

باید دانست که شرط فاسخ هم در عقود لازم و هم در عقود جایز کاربرد دارد. عقد لازم، عقدی است که هیچ یک از طرفین معامله حق فسخ آن را نداشته باشد (ماده‎ ۱۸۵ قانون مدنی). در حالی‎که عقد جایز، عقدی است که هر یک از طرفین هر وقت بخواهد، می‎تواند عقد را فسخ کند (ماده‎ ۱۸۶ قانون مدنی). بنابراین اگرچه در عقد جایز هر یک از طرفین هر وقت بخواهد، می‎تواند عقد را فسخ نماید، اما شرط فاسخ نیز در این‎گونه عقود صحیح و دارای اثر است. مثلاً شرط فاسخ در عقد وکالت که عقدی جایز است، موجب می‎شود که در صورت حصول شرط، عقد وکالت خود ‎به ‎خود منحل می‎گردد و نیازی به فسخ عقد توسط وکیل یا موکل نیست.

باید توجه داشت که برخی عقود با اراده‎ی طرفین آن قابل انحلال نیست. لذا در این عقود، با شرط فاسخ نیز نمی‎توان عقد را منحل نمود مانند عقد نکاح که تنها از طریق طلاق قابل انحلال است و شرط انفساخ قرارداد در این عقد بی‎اثر است (کاتوزیان، ۱۳۹۱: ص ۴۲۵).

انفساخ عقد اثر قهقرایی ندارد. یعنی انفساخ موجب نمی‎شود که آثار عقد از ابتدا از بین برود، بلکه اثر انفساخ از زمان منفسخ شدن قرارداد می‎باشد (جعفری لنگرودی، ۱۳۶۳: ص ۶۹۱). البته در صورتی که در انفساخ به سبب تراضی، طرفین شرط نمایند که اثر انفساخ از روز انعقاد عقد باشد، چنین شرطی صحیح و انفساخ قرارداد نیز از روز عقد مؤثر است و بنابراین منافع مال در مدت بین انعقاد عقد تا انفساخ نیز به مالکِ قبل از عقد برمی‎گردد. اما در صورتی که در قرارداد چنین شرطی وجود نداشته باشد، اثر انفساخ از زمان منفسخ شدن عقد است و بنابراین منافع حاصله مابین انعقاد عقد و انفساخ، متعلق به مالک پس از عقد است (قاسم‌زاده، ۱۳۸۳: ص ۲۸۰).

در نهایت نباید تصور نمود که انفساخ ناشی از تراضی و توافق اراده‎ی طرفین، نشان‎دهنده‎ی ارادی بودن انفساخ است، زیرا آن‎چه در انفساخ مهم می‎باشد، این است که پس از حصول شرط، عقد بدون دخالت اراده‎ی طرفین و خود به خود منفسخ می‎گردد، اگرچه سبب آن ارادی است (انصاری و طاهری، ۱۳۸۴: ج ۱، ص ۴۸۳).

 

ب) انفساخ ناشی از قانون

انفساخ ناشی از حکم قانون در سه مورد روی می‌دهد:

اول) تلف مال مورد انتقال: تلف شدن مالی که به موجب قرارداد انتقال داده شده است، منجر به انفساخ برخی قراردادها می‌گردد که در زیر به آن‎ها اشاره می‎گردد.

  • تلف مبیع پیش از تسلیم: پس از انعقاد عقد بیع، در صورتی که مبیع پیش از تسلیم به خریدار (در نزد فروشنده) و بدون تقصیر او تلف شود، عقد بیع منفسخ می‎گردد (ماده‎ ۳۸۷ قانون مدنی)، زیرا هدف خریدار از خرید و فروش این است که در برابر پولی که می‎پردازد، مبیع در اختیار او قرار بگیرد. بنابراین در صورتی که مبیع از بین برود، خریدار تعهدی به دادن ثمن به فروشنده ندارد و چنان‎چه ثمن را پرداخت نموده باشد، آن را پس می‎گیرد (کاتوزیان، ۱۳۸۷: ص ۱۸۷). تلف شدن ثمن پیش از تسلیم نیز موجب انفساخ عقد بیع می‎گردد. بنابراین در صورتی که ثمن پیش از تسلیم به فروشنده و بدون تقصیر مشتری از بین برود، عقد بیع منفسخ می‎گردد (کاتوزیان، ۱۳۹۱: ص ۴۵۸).
  • تلف مال مورد اجاره پیش از تسلیم: در عقد اجاره، منفعت از مالک به مستأجر انتقال داده می‎شود. منفعت نیز به تدریج از عین حاصل می‌شود. به همین دلیل در صورت تلف شدن عین مستأجره (مثلاً خانه) در مدت اجاره، دیگر منفعتی (سکونت در خانه) ایجاد نخواهد شد (همان). لذا برابر ماده‎ ۴۸۳ قانون مدنی: «اگر در مدت اجاره عین مستاجره به واسطه حادثه کلاً یا بعضاً تلف شود، اجاره از زمان تلف نسبت به مقدار تلف شده منفسخ می‎شود…».
  • تلف مال موضوع قرض پیش از تسلیم: در عقد قرض، قرض‎دهنده مقدار معینی از مال خود را (که معمولاً مقداری پول است) به شخص دیگر می‎دهد و گیرنده‎ مال، مثل مال را مسترد می‎نماید و در صورت عدم امکان رد مثل مال، قیمت زمان رد مال را باید بپردازد (همان، ص ۴۳۶). با توجه به ماده‎ ۶۴۹ قانون مدنی که تلف مال موضوع قرض را پس از تسلیم از مال مقترض (قرض گیرنده) می‎داند، فهمیده می‎شود که تلف مال پیش از تسلیم از مال مقرض (قرض دهنده) است که موجب انفساخ عقد قرض می‎گردد و تعهد مقترض به دادن مثل یا قیمت مال مورد قرض را از بین می‎برد.
  • از بین رفتن قابلیت انتفاع در عقد مزارعه و مساقات: برابر ماده‎ ۵۱۸ قانون مدنی مزارعه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین (مُزارع)، زمینش را برای مدت معینی به طرف دیگر (عامل) می‎دهد که در آن زراعت نماید. مزارع و عامل، حاصل زراعت را بین خودشان تقسیم می‎کنند. بنابراین در عقد مزارعه، مالک زمین در عوض دادن منفعت زمین (زراعت)، مالک سهم معینی از زرع می‎شود. در صورتی که در مدت مزارعه، زمین به علتی غیرقابل استفاده گردد و نتوان این علت را برطرف نمود، عقد مزارعه منفسخ می‎گردد (ماده‎ ۵۲۷ قانون مدنی). لذا تعهد عامل به دادن سهمی از زراعت به مزارع نیز به علت از بین رفتن قابلیت انتفاع زمین از بین می‎رود. عقد مساقات معامله‎ای است که بین صاحب درخت و عامل منعقد می‎گردد و عامل از درختان نگه‎داری می‎کند و در مقابل سهم معینی از ثمره درخت، مال او می‎شود. ثمره شامل میوه، برگ گل و … می‎شود. در عقد مساقات نیز از‎ دست دادن قابلیت انتفاع درختی که نگه‎داری از آن به شخص دیگری (عامل) واگذار شده است، موجب انفساخ مساقات می‎گردد (ماده‎ ۵۴۵ قانون مدنی) (کاتوزیان، ۱۳۹۱: ص ۴۶۱).
  • تلف مال موضوع حق انتفاع: حق انتفاع حقی است که به موجب آن مالکِ مال، حق استفاده از مال خود را به شخص دیگری می‎دهد تا او بتواند از منافع آن مال استفاده نمایند (ماده‎ ۴۰ قانون مدنی). البته باید دانست که این منافع متعلق به مالک مال است و صاحب حق انتفاع تنها می‌تواند از این منافع استفاده نماید. برابر ماده‎ ۵۱ قانون مدنی در صورت تلف شدن مالی که موضوع حق انتفاع است، حق انتفاع منفسخ می‎گردد (صفایی، ۱۳۸۴: ج ۱، ص ۲۴۹).

دوم) مرگ و حجر یکی از طرفین در عقود جایز: عقد جایز عقدی است که هر یک از طرفین بتواند هر وقت خواست آن را فسخ نماید (ماده‎ ۱۸۶ قانون مدنی). البته باید دانست که اصل در عقود لازم بودن آن‎ها است، یعنی قراردادها اصولاً لازم هستند و برهم زدن قرارداد به جز در مواردی که قانون معین نموده، ممکن نمی‎باشد. بنابراین عقودی جایز هستند که قانون صریحاً به جواز آن‎ها اشاره نموده باشد. مانند عقد وکالت که عقدی جایز است، زیرا طرفین عقد وکالت هر وقت بخواهند می‎توانند عقد وکالت را فسخ بنمایند (صفایی، ۱۳۸۴: ج ۲، ص ۲۴).

علاوه بر این‎که هر یک از طرفین می‎تواند عقد جایز را فسخ کند، موت، جنون و سفه هر یک از طرفین موجب انفساخ عقد جایز خواهد بود. سفه حالت شخصی است که تصرف او در اموالش عاقلانه نباشد. جنون نیز حالت شخصی است که به دلیل اختلال قوای دماغی، فاقد اراده‎ لازم برای انجام اعمال حقوقی است.

البته در ماده‎ ۹۵۴ قانون مدنی تنها به موت و سفه اشاره شده است، اما با توجه به سایر مواد (مانند بند یک ماده‎ ۵۵۱ قانون مدنی و ماده‎ ۶۷۸ قانون مدنی) جنون نیز از موارد انفساخ عقد جایز است. لذا به عنوان مثال در عقد وکالت در صورتی که هر یک از طرفین بمیرند یا سفیه یا مجنون شوند، عقد وکالت منفسخ می‎گردد(صفایی، ۱۳۸۴: ج ۲، ص ۲۴). باید دانست که ورشکستگی یکی از طرفین عقد جایز، موجب انفساخ آن نیست، زیرا شخصی که دچار ورشکستگی می‎شود، برخلاف سفیه و مجنون هم‎چنان دارای اراده‎ای سالم است (کاتوزیان، ۱۳۹۱: ص ۴۶۶).

نکته‎ دیگر این است که برخی عقود تنها از سوی یکی از طرفین قرارداد جایز است، در حالی که از سوی طرف دیگر قرارداد لازم است. در این‎گونه عقود، مرگ، سفه یا جنون شخصی که عقد از طرف او جایز است، موجب انفساخ عقد نمی‎باشد؛ زیرا در عقودی که از سوی هر دو طرف قرارداد جایز است، اراده و خواست طرفین این است که در صورت حدوث موت، سفه و جنون، عقد منفسخ گردد، اما در این عقود چنین تراضی و توافقی وجود ندارد (همان، ص ۴۶۸). مثلاً در عقد رهن که از سوی شخص راهن لازم و از سوی شخص مرتهن جایز می‎باشد، مرگ، سفه یا جنون راهن موجب انفساخ عقد نخواهد بود.

سوم) لعان و کفر: لعان در لغت به معنای ناسزا گفتن و نفرین کردن یکدیگر است (صفایی و امامی، ۱۳۸۵: ص ۱۱۶). لعان عبارت است از این‎که شوهر با رعایت تشریفات خاص و در دادگاه، بدون این‎که دلیلی بر ادعای خود داشته باشد، به زن خود نسبت زنا بدهد یا فرزند خود را انکار نماید (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ص ۱۲۶). انحلال عقد نکاح به موجب لعان از موارد انفساخ عقد می‎باشد. زیرا شوهر قصد انحلال نکاح را ندارد، اما با حکم قانون نکاح منحل می‎گردد (مواد ۸۸۲ و ۱۰۵۲ قانون مدنی) (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸: ص ۲۹۲).

کفر به معنای عدم اعتقاد به اسلام است و کافر کسی است که به یکی از اصول اسلام و یا یکی از ضروریات آن اعتقاد نداشته باشد. برابر ماده‎ ۱۰۵۹ قانون مدنی، ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان صحیح نیست (صفایی و امامی، ۱۳۸۵: ص ۱۱۴). چنان‎چه زن و شوهر هر دو مسلمان باشند و شوهر پس از عقد نکاح کافر شود و یا در صورتی که زن و شوهر هر دو کافر باشند و زن مسلمان شود، در حالی‎که شوهر او هم‎چنان کافر است، عقد نکاح منفسخ می‎گردد (کاتوزیان، ۱۳۸۷: ص ۶۸۱).

[۱]  ماده ۲۲۶ قانون مدنی ایران

[۲] ماده‎ ۴۶۶ قانون مدنی: «اجاره عقدی است که به موجب آن مستأجر مالک منافع عین مستاجره می‎شود. اجاره‎دهنده را موجر و اجاره‎کننده را مستأجر و مورد اجاره را عین‎مستأجره گویند.»

[۳] ماده ۶۴۹ قانون مدنی: «اگر مالی که موضوع قرض است بعد از تسلیم تلف یا ناقص شود از مال مقترض است».

[۴] ماده‎ ۵۴۳ قانون مدنی: «مساقات معامله‎ای است که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع می‎شود و ثمره اعم است از میوه و برگ‎گل و غیر آن».

[۵] ماده‎ ۹۵۴ قانون مدنی: «کلیه عقود جایز به موت احد طرفین منفسخ می‎شود و هم‎چنین به سفه در مواردی که رشد معتبر است».

[۶] بند یک ماده‎ ۵۵۱ قانون مدنی: «عقد مضاربه به یکی از علل ذیل منفسخ می‎شود: ۱) درصورت موت یا جنون یا سفه احد طرفین»

[۷] ماده‎ ۶۷۸ قانون مدنی: «وکالت بطریق ذیل مرتفع می‎شود:

۱)به عزل موکل

۲)به استعفای وکیل

۳)به موت یابه جنون وکیل یاموکل»

[۸] ماده‎ ۷۸۸ قانون مدنی: «به موت راهن یا مرتهن رهن منفسخ نمی‎شود …»

  • milad milad

اجرای آرای داوری در ایران

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۴ ق.ظ

 

در حقوق ایران، صرف نظر از معاهدات دو جانبه در زمینه اجرای احکام داوری تجاری بین‌المللی، رژیم اجرایی احکام این نوع داوری‌ها بر اساس کنوانسیون نیویورک و قانون داوری تجاری بین‌المللی ایران استوار است. بدین منظور، با توجه به گفته‌های پیشین در مورد کنوانسیون نیویورک، در این قسمت صرفاً به قانون اجرای احکام داوری تجاری بین‌المللی ایران پرداخته می‌شود:

قانون داوری تجاری بین‌المللی مصوب ۱۳۷۶ تحول مهمی در نظام داوری در حقوق ایران به وجود آورده است. قانون مذکور مقتبس از قانون نمونه داوری آنسیترال (۱۹۸۵) است که خود آن نیز بر اساس دکترین و رویه بین‌المللی تنظیم گردیده است. با تصویب قانون داوری تجاری بین‌المللی ایران، یک منبع حقوقی مهم و تعین کننده وارد نظام حقوقی ایران شد.

در قانون مذکور مقررات مربوط به اجرای احکام داوری، در ذیل فصل هشتم آمده است.

طبق ماده ۳۵ قانون داوری تجاری بین‌المللی ایران:

«۱- به استثنای موارد مندرج در مواد (۳۳)[۱] و (۳۴)[۲]، آرای داوری که مطابق این قانون صادر شود، قطعی و پس از ابلاغ لازم­الاجرا است و در صورت درخواست کتبی از دادگاه موضوع ماده (۶) ترتیبات اجرای احکام دادگاه‌ها به مورد اجرا گذاشته می‌شوند …

۲- در صورتی که یکی از طرفین از دادگاه موضوع ماده (۶) این قانون درخواست ابطال رأی داوری را به عمل آورده باشد و طرف دیگر تقاضای شناسایی یا اجرای آن را کرده باشد، دادگاه می‌تواند در صورت درخواست متقاضی شناسایی یا اجرای رأی، مقرر دارد که درخواست کننده ابطال، تأمین مناسب بسپارد.»

مهمترین امتیاز داوری‌های بین‌المللی مشمول قانون مذکور از حیث اجرا در همین ماده ۳۵ است که مقررات آن روشن است: اولاً، رأی صادره در داوری‌های بین‌المللی، همانند رأی صادره در دادگاه‌های داخلی اجرا می‌شود و قطعی و لازم­الاجرا است. ثانیاً در مواردی که درخواست ابطال رأی مطرح شده، دادگاه می‌تواند از طرف متقاضی ابطال، تأمین مناسب بگیر تا از درخواست‌های بی‌مورد و واهی که باعث تأخیر در اجرای رأی می‌گردد، جلوگیری شود.[۳]

همچنین ماده ۶ قانون مزبور در رابطه با مرجع درخواست اجرا، مقرر می‌دارد:

«انجام وظایف مندرج در … و ماده (۳۵) به عهده دادگاه عمومی واقع در مرکز استانی است که مقر داوری در آن قرار دارد و تا زمانی که مقر داوری مشخص نشده، به عهده دادگاه عمومی تهران است …»

 

 

۲-۲) نظارت قضایی بر آرای داوری

 

بررسی اسناد بین‌المللی موجود در زمینه شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی و نیز مقررات نظام‌های حقوقی ملی، تقریباً بدون استثنا سه محور اول و غالباً چهار محور نقض حدود اختیارات قضایی، نقض اصول رسیدگی ترافعی، مخالفت با نظم عمومی و الزام‌آور نبودن، تعلیق یا ابطال رأی داوری را محورهای اصلی نظارت قضایی و جهات ردّ درخواست اجرای رأی دانسته‌اند. این محورها در کنوانسیون نیویورک منعکس شده و بدین ترتیب به عنوان بخشی از نظام حقوقی اکثریت کشورهای جهان در آمده است. گرچه در فرض عدم قابلیت اعمال کنوانسیون اعم از اینکه به دلیل عدم الحاق کشوری به آن باشد یا به دلیل عدم شمول قلمرو کنوانسیون (مثلاً به واسطه استفاده از شرط رفتار متقابل یا …)، باز در رژیم اجرایی آرای داوری خارجی موضوع نظام­های حقوقی داخلی، جهات مزبور به وضوح دیده می‌شود. با این تفاوت که ممکن است اوصاف عمومی مذکور در رابطه با این جهات در کنوانسیون، در نظام‌های حقوقی ملی، مفقود باشد. به عنوان مثال، ممکن است جهات مزبور در خارج از چارچوب کنوانسیون حالت شرطیّت داشته باشد و نه مانعیّت، و به تبع، اثبات وجود این شروط بر خواهان باشد، نه بر خوانده؛ یا در چارچوب یک نظام حقوقی ملی جهات مذکور حصری نباشند؛ یا کاملاً اجباری باشند و به صلاحدید دادگاه واگذار نشده باشند و… .[۴]

به هرحال ملاحظه سه نکته در رابطه با جهات ردّ، مفید است:

۱- با اینکه همگان بر رعایت حدود اختیارات قضایی توسط داوران (یعنی با وجود یک قرارداد معتبر و احترام به قلمرو و چارچوب آن)، رعایت اصول رسیدگی ترافعی، (یعنی تأمین عدالت دادرسی با احترام به اصل بی‌طرفی، ابلاغ مناسب و حق دفاع) و رعایت اصول مربوط به نظم عمومی مقر دادگاه اجرا کننده رأی اتفاق نظر دارند، ولی در مورد حدود دلالت این مفاهیم، به ویژه در دهه اخیر تردیدهای زیادی به وجود آمده و برخی معتقدند که در تمام موارد فوق باید معیارهای بین‌المللی و نه معیارهای محلی و ملی را ملاک عمل قرار داد. این دسته از نظریه‌پردازان به همین دلیل ارجاع‌های مکرر کنوانسیون نیویورک به نظام حقوقی ملی قابل اعمال را مورد انتقاد قرار داده‌اند. همچنان که با طرح مسئله ابطال یا تعلیق رأی به عنوان یک مبنای ردّ درخواست اجرا مخالف بوده و معتقد به سلب اثر بین‌المللی ابطال و محلی تلقی کردن آن هستند. به نظر می‌رسد که دست‌کم، کشورهای جهان سوم آمادگی صرف­نظر کردن از حق اعمال نظارت قضایی بر پایه معیارهای ملی مطروحه در نظام‌های حقوقی خود را که به هدف تأمین مصالح و منافع ملی است، ندارند و در کنوانسیون نیویورک نیز با توجه به ارجاعات مکرر به نظام‌های حقوقی ملی، تاب چنین تفسیری دیده نمی‌شود.

۲- گرچه، همان‌طور که گفته شد، در فرض قابلیت اعمال کنوانسیون نیویورک، محورهای مورد اشاره، تنها جهات ردّ درخواست اجرای رأی هستند، ولی در فرض عدم قابلیت اعمال کنوانسیون، نمی‌توان به حصری بودن جهات مزبور مطمئن بود. چه، به عنوان نمونه، در گذشته‌ای نزدیک در حقوق آلمان و ایتالیا، تودیع رأی در دادگاه محلی، یک قاعده امری بود. به موجب حقوق ایتالیا، تودیع رأی باید ظرف پنج روز پس از امضای رأی داوری به عمل می‌آمد و تنها پس از صدور قرار دادگاه محلی، رأی داوری اعتبار امر مختومه را کسب می‌نمود. در آلمان، تودیع رأی به دادگاه محلی دارای محدودیت زمانی نبود. اما به هر حال، با تودیع، رأی داوری وصف الزام‌آور به خود می‌گرفت و دستور اجرا تنها اثر یا قوه اجرایی به رأی اعطا می‌نمود. گرچه مقررات حقوقی ایتالیا و آلمان به ترتیب پس از اصلاحات سال‌های ۱۹۸۳ و ۱۹۸۶ تغییر نموده و بسیار معتدل‌تر شده است، ولی هنوز در بسیاری از کشورهای جهان شرط تودیع رأی داوری به دادگاه محلی، از جمله شرایط قابلیت اجرای آن است. بدین ترتیب عدم تودیع یا عدم ایفای برخی شروط دیگر به صورت مبانی اضافی و اختصاصی ردّ اجرای رأی داوری خارجی در برخی نظام­های حقوقی دیده می‌شود.

۳- یکی از مبانی ردّ درخواست اجرا، در آرای صادره علیه دولت‌ها و مؤسسات دولتی، مسأله مصونیت دولت‌هاست. این امر گرچه به طور معمول جزء محورهای مشترک نظارت قضایی ذکر نمی‌شود و مبنای آن نیز بیشتر احترام به حاکمیت‌های مساوی و نزاکت است تا کنترل قضایی، ولی در عمل بررسی آن به عنوان یکی از موانع اجرا در کنار سایر موانع مرسوم است و تحولات اخیر در نحوه نگرش نسبت به موضوع، مقتضی بررسی دوباره مفهوم مصونیت قضایی و اجرایی دولت و حدود آن است.[۵]

از میان تمامی موانع اجرای آرای داوری، آنچه در این پژوهش محل بحث است، نظم عمومی است. لذا در مباحث آتی، صرف‌نظر از دیگر موارد، تنها به این موضوع پرداخته خواهد شد.

۴۲- درخواست ابطال رأی.

۴۳- بطلان رأی.

۴۴- محبی، محسن، «امتیازات داوری از حیث اجرای رأی داوری»، مرکز داوری اتاق بازرگانی ایران، ۱۳۸۲، صص ۱۴-۱۵٫

۴۵- جنیدی، لعیا، منبع پیشین، ص ۲۳۸٫

۴۶- همان، ص۲۴۰٫

  • milad milad
  • جایگاه حقوق مخاطب در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

از آنجایی که بالاترین قانون موجود در نظام حقوقی کشور ما، قانون اساسی است و اساساً ریشه و منشا کلیه حقوق را باید در انشعابات آن جستجو کرد، بدیهی است که پرداختن به قانون اساسی و جستجوی «حقوق مخاطب» در آن از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

ما در اینجا ابتدا و به‌صورت جامع و متمرکز، به مهمترین اصول مرتبط با حقوق مخاطب پرداخته و سپس در بخش احصای حقوق مخاطبان عام رسانه، در ذیل هر حقی، اصل متناسب و متناظر با آن‌را ذکر خواهیم کرد:

اصل سوم:

«دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم[۱]، همه امکانات خود را برای امور زیر به‌کار برد:
پایان نامه

۱ـ ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی.

۲ـ بالا بردن سطح آگاهی‌های عمومی در همه زمینه‌ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی و وسائل دیگر.

۳ـ آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه، در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی.

۶ـ محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی.

۷ـ تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون.

۸ـ مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش.

۹ـ رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادله برای همه، در تمام زمینه‌های مادی و معنوی.

۱۴ـ تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون… .

اصل بیست و یکم:

«دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد:

۱ـ ایجاد زمینه‌های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او.

۲ـ حمایت مادران، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و حمایت از کودکان بی‌سرپرست.

۳ـ ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده.

۴ـ ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی‌سرپرست.

۵ـ اعطای قیمومیت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی.»

اصل بیست و دوم:

«حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»

 

اصل بیست و سوم:

«تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موأخذه قرار داد.»

اصل بیست و چهارم:

«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می‌کند.»

اصل بیست و پنجم:

«بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط، و فاش نکردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.»

 

اصل بیست و ششم:

«احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمن‌های اسلامی یا اقلیت‌های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند.

هیچ کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.»

اصل سی و نهم:

«هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد

ممنوع و موجب مجازات است.»

اصل شصت و نهم:

«مذاکرات مجلس شورای اسلامی باید علنی باشد و گزارش کامل آن از طریق رادیو و روزنامه رسمی برای عموم منتشر شود. در شرایط اضطراری، درصورتی که رعایت امنیت کشور ایجاب کند، به تقاضای رئیس جمهور یا یکی از وزرا یا ده نفر از نمایندگان، جلسه غیر علنی تشکیل می‌شود. مصوبات جلسه غیر علنی در صورتی معتبر است که با حضور شورای نگهبان به تصویب سه چهارم مجموع نمایندگان برسد. گزارش و مصوبات این جلسات پس از بر طرف شدن شرایط اضطراری برای اطلاع عموم منتشر گردد.»

اصل نودم:

«هر کس شکایتی از طرز کار مجلس یا قوه مجریه یا قوه قضائیه داشته باشد، می‌تواند شکایت خود را کتباً به مجلس شورای اسلامی عرضه کند. مجلس موظف است به این شکایات رسیدگی کند و پاسخ کافی بدهی و در مواردی که شکایت به قوه قضائیه مربوط است رسیدگی و پاسخ کافی از آنها بخواهد و در مدت متناسب نتیجه را اعلام نماید و در مواردی که مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند.»

اصل صد و شصت و پنجم:

«محاکمات، علنی انجام می‌شود و حضور افراد بلامانع است مگر آن که به تشخیص دادگاه علنی‌ بودن آن

منافی عفت عمومی یا نظم عمومی باشد یا در دعاوی خصوصی طرفین دعوی تقاضا کنند که محاکمه علنی نباشد.»

 

اصل صد و شصت و هشتم:

«رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد. نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می‌کند.»

اصل صد و هفتاد و یکم:

«هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در حکم یا در تطبیق حکم بر مورد خاص ضرر مادی یا معنوی

متوجه کسی گردد، درصورت تقصیر، مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر این‌ صورت خسارت به‌ وسیله دولت جبران می‌شود و در هر حال از متهم اعاده حیثیت می‌گردد.»

اصل صد و هفتاد و پنجم:

«در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تأمین گردد. نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با مقام رهبری است و شورایی مرکب از نمایندگان رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی (هر کدام دو نماینده) نظارت بر این سازمان خواهند داشت. خط مشی و ترتیب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معین می‌کند.»

 

 

 

 

  • ۲٫۳٫ مهم‌ترین مصادیق حقوق مخاطبان عام رسانه
    • ۱٫۲٫۳٫ حق دسترسی به اطلاعات صحیح و منع نشر اکاذیب

انسان معاصر به منظور انجام فعالیت‌های فردی و اجتماعی خود نیاز به اطلاعات و اخباری دارد که محیط زندگی و دنیای وی را احاطه کرده‌است. با نگاهی گذرا به تاریخ زندگی بشر، می‌توان پی‌برد که در هیچ زمانی مانند امروز دسترسی به اطلاعات و اخبار گوناگون وجود نداشته و این روندی است که با گذشت زمان از سرعت بیشتری برخوردار می‌شود. در این میان رسانه‌های گروهی (مطبوعات، رادیو و تلویزیون و …) نقش مهمی را برعهده دارند و با نشر پیام در طیف وسیع و گسترده، مخاطبان خود را در جریان حوادث و اتفاقاتی که در اطراف او به وقوع می‌پیوندد قرار می‌دهند. یکی از ویژگی‌های اصلی که برای رسانه‌های جمعی بیان می‌شود، این است که رسانه‌ها با انتشار خبر تولد می‌یابند و مهم‌ترین وظیفه آنها نشر خبر است. به اعتقاد اندیشمندان ارتباطات، «خبر» در ایجاد آگاهی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و … مردم نقش عمده‌ای را ایفا می‌کند. به همین دلیل تمام سعی و تلاش رسانه‌ها در ارائه آخرین اخبار و اطلاعات به مخاطبان است. به گونه‌ای که خبر پراکنی به مثابه یک میدان توسعه و رقابت برای فعالیت‌های آنها در آمده و اگر نتوانند به درستی به کارکرد اطلاع‌رسانی خود عمل کنند، عوارض ناشی از آن به اشکال متفاوتی بروز می‌کند که یکی از آنها بی‌اعتباری رسانه در نزد مخاطب خواهد‌ بود. به عبارت دیگر پیامگیر اگر نسبت به کارکرد رسانه به عنوان منبع اطلاع ‌رسانی دچار شک و شبهه شود، دیگر از آن مجرا به عنوان کسب خبر استفاده نخواهد کرد و آن وقت است که رسانه شایعه به لحاظ برخورداری از بردی وسیع و فراگیر، نقش خود را در اطلاع‌رسانی ـ البته از نوع منفی آن ـ ایفا می‌کند.[۲]

حق «دسترسی به اطلاعات» و «گردش آزاد اخبار» به عنوان یکی از حقوق بنیادین بشری و شهروندی از اصول پذیرفته شده جهان امروز است و دیگر کسی تردید ندارد که به دلایل مختلف، دسترسی مردم به اطلاعات و آگاه بودن آنان از اخبار پیرامونی خود، از جمله حقوقی است که تأمین آن وظیفه و نیز به سود دولتهاست. اسناد معتبر بین‌المللی نیز به هر گونه بحثی در این زمینه پایان داده و از نظر حقوقی آن را مستند ساخته‌اند. برای مثال ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر (مصوب دهم دسامبر ۱۹۴۸) به صراحت چنین بیان کرده ‌است:

«هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشد و در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحضات مرزی آزاد باشد.» پیش از آن هم قطعنامه شماره ۵۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد ۱۹۴۶ تصریح کرده بود که «آزادی اطلاعات یک حق بنیادین بشر و … سنگ بنای تمام آزادیهای است که سازمان ملل خود را وقف آن کرده‌است.» البته باید توجه داشت که؛

اولاً: مقصود از «حق دسترسی به اطلاعات»، دسترسی به اطلاعات «عمومی» است و شامل اخبار مربوط به حریم خصوصی دیگران نمی‌شود. قداست و حرمت حریم خصوصی نکته‌ای نیست که نیاز به تأکید و توضیح داشته باشد. با این حال ماده ۱۲ همان اعلامیه مقرر کرده ‌است که:

«احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله‌های خودسرانه واقع

شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد. هر کس حق دارد که درمقابل این گونه مداخلات و

حملات مورد حمایت قانون قرار گیرد.»

ماده ۱۷ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز بسیاری دیگر از متون و اسناد معتبر جهانی نیز همین ممنوعیت را تکرار و تأکید کرده‌اند. بنابراین آزادی گردش اطلاعات مربوط به اخباری غیر از حریم خصوصی شهر‌وندان است.

ثانیاً: معلوم است که «اصل» آزادی اطلاعات مانند هر «اصل» دیگری بدون حد و استثنا نیست. عقل و تجربه بشر او را به این واقعیت انکار ناپذیر رهنمون شده‌‌ است که غیر از اخبار و اطلاعات خصوصی دیگران، برخی اخبار و اطلاعات عمومی و دولتی نیز وجود دارد که برای حفظ مصالح اجتماعی قابل دسترسی و انتشار نیست. اعلامیه جهانی حقوق بشر، پس از تبیین حقوق بنیادین، در مادهٔ ۲۹ خود همه آنها را چنین محدود ساخته است:

«….هر کس در اجرای حقوق و استفاده از آزادیهای خود فقط تابع محدویت‌هایی است که بوسیله قانون منحصراً به منظور تأمین شناسایی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران و برای رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در شرایط یک جامعه دموکراتیک وضع شده است.»

بنابراین محدود بودن تمام حقوق بشری و شهروندی (و از جمله حق دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار دولتی و عمومی) تردید پذیر نیست؛ البته این محدودیت‌ها باید حتماً مذکور در قانون و برای تأمین یکی از اهداف یاد شده باشد؛ اهدافی که در بند سوم ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی چنین خلاصه شده‌اند:

الف) احترام به حقوق یا حیثیت دیگران

ب) حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا سلامت یا اخلاق عمومی[۳]

در شرایط کنونی کشور مردم این نیاز را دارند که به اخبار و اطلاعات موجود در جامعه دسترسی یابند، بنابراین وسایل ارتباط جمعی در تلاش خود باید خبرهای مختلف را به مخاطبان عرضه کنند. با نگاهی حتی سطحی هم می‌توان دریافت که بسیاری از اخبار در برخی از رسانه‌ها به دلایل مختلف اجاره نشر پیدا نمی‌کنند و برخی دیگر نیز در فرآیند انتشار با عمل تناقص گویی، مبالغه و اغراق، تحریف و سانسور مواجه می‌شوند. که از این شاخص‌ها می‌توان تحت عنوان بی‌ صداقتی در ارائه اخبار نام برد.[۴] لذا از آن جا که رسانه‌ها چه دولتی باشند و چه خصوصی، بعضاً در راستای منافع خود دست به تحریف اخبار و واقعیات می‌زنند، در واقع رسانه‌ها از حق آزادی اطلاعات در راستای اهداف پیدا و پنهان خود سوء استفاده کرده، به ارسال اخبار مجعول و اظهارات نادرست اقدام می‌کنند، به همین دلیل برخی معتقدند که لازم است قیدی به حق دسترسی به اطلاعات اضافه شود تا جریان صحیح اطلاعات را تضمین کند. لذا از «حق دسترسی به اطلاعات صحیح» سخن به میان آمده است.[۵] به عبارت دیگر هیچ رسانه‌ای نمی‌تواند آن قدر صادق باشد که حقیقت را بگوید، همه حقیقت را بگوید و به جزء حقیقت نگوید، چرا که این امر عملاً غیر ممکن است. حتی در یک مورد خاص نیز نمی‌توان از رسانه انتظار داشت که چنین باشد، چون موانع گوناگونی بر سر راه این انتظار وجود دارد. اما از یک رسانه می‌توان انتظار داشت که دروغ نگوید، عمداً موجب سوء تعبیر نشود، فریب ندهد و مخاطب را گمراه نکند.[۶]

حق دسترسی به اطلاعات، چنان در حوزه حقوق مخاطب بدیهی شمرده می‌شود که در اصول متعدد قانون اساسی، می‌توان رد پای آن را جستجو کرد. از جمله در محور هشتم مقدمه قانون اساسی «وسایل ارتباط جمعی (رادیو ـ تلویزیون) بایستی در جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد و در این زمینه از برخورد سالم اندیشه‌های متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلت های تخریبی و ضد اسلامی

جداً پرهیز کند» و اصول ۱۶۵،۶۹،۲۶،۲۴و۱۷۵؛ که این کثرت و تنوع، نشان از ضرورت و تأکید بر این حق دارد.[۷]

 

 

 

  • ۲٫۲٫۳٫ حق آزادی عقیده و احترام به عقاید مذهبی و پرهیز از هر گونه اهانت به مقدسات

رسانه‌ها با همه اجزا و بخش های جامعه ها ارتباط مستمر و دائمی دارند. از این جهت نمی توانند به عنوان نهادهای پیشرو و انقلابی، عرف های جامعه را نادیده بگیرند. رسانه ها می توانند تحول ایجاد کنند اما این تحول باید بطیء و در چهارچوب سنت ها انجام گیرد. اما متأسفانه و به ویژه پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، بسیاری از رسانه های غربی، رویکردی کاملاً خصمانه و معاندانه برخلاف این حق مخاطب، اتخاذ کردند . نمونه ای از نقص آشکار این حق، مجله «ویک ‌اند»(week end) است. (که مجله‌ای متعلق به یهودیان است) این مجله فکاهی و طنزگونه، حجم غالب طنزهای سخره آمیزش، مرتبط با شخصیت‌های عربی و اسلامی است و از گستاخانه‌ترین اصطلاحات و تصاویر، استفاده می‌کند.[۸]

آزادی عقیده یعنی حق انتخاب و پای بندی انسان به هر عقیده ای, حق اندیشیدن, اعتقاد داشتـن, ابـراز داشتن,

تعلیم و ترویج, و عمل بر طبق عقیده, مادامی که عمل او به عقیده اش باعث سلب حقوق و آزادی دیگران و اخلال

در نظم و اخلاق عمومی نشود.[۹]

بر اساس اصل آزادی عقیده افراد حق دارند در درون خود, هر گونه اعتقاد و باوری نسبت به اخلاق, مذهب, سیاست, فلسفه و … داشته باشند. البته جایگاه عقیده در قلمرو پنهانی وجود انسان جای دارد و راه بردن به چند و چون آن دشوار و گاه محال است. شمول آزادی بر هرگونه عقیده تنها ناظر به وجود این عقاید در ذهن و ضمیر باطنی افراد است و طبعاً تا هنگامی که در این حد وجود داشته باشد و بروز و ظهور خارجی نیابد, هیچ تأثیری در حیات اجتماعی انسان ها ندارد. در غیر این صورت هنگامی که بروز و بیان این عقاید با نظم اجتماعی, منافع عمومی و یا احساسات ملت ها, تعارض یابد با محدودیت هایی از طرف قانونگذار مواجه می شود.[۱۰] آزادی عقیده حق طبیعی افراد جامعه است, عقاید درونی و قلبی انسان را نمی توان با زور تغییر داد. انسان موجودی بی جان و بی اراده نیست که بتوان تمام آنچه خواست افراد است را به آن اجبار کرد.[۱۱] در اصول ۲۶،۲۴،۲۳ قانون اساسی ما, نیز به اصل و ضرورت این حق, تصریح شده است. آزادی عقیده از جمله جقوق اساسی شهروندان به شمار می رود که در قانون اساسی کشورهای مختلف پذیرفته شده است، به ویژه با تأکید بر این حق اساسی در اسناد بین‌المللی و جهانی مربوط به حقوق بشر و همچنین حقوق مدنی و سیاسی، هیچ کشور یا نهاد ملی و بین‌المللی آنها را نفی و انکار نکرده‌ است.[۱۲]

مقدسات مذهبی نیز از جمله مهمترین ارزشهای انسانی است و به همین خاطر است که اعتقادات مذهبی یکی از عوامل تهدید کننده آزادی انسان و اجتماع است. اهانت به اعتقادات مذهبی حتی اگر به اسم آزادی عقیده و بیان نیز باشد، چیزی جزء سلب آزادی از دیگران و ایجاد هرج و مرج و نا امنی نیست و ضمانت اجرایی خاص خود را قانونگذار تعیین نموده است.[۱۳]

تا پیش از تصویب قانون مجازات اسلامی در سال ۷۵، جرم اهانت به مقدسات مذهبی صرفاً در قانون مطبوعات آمده بوده، تا این که قانونگذار در تاریخ ۲/۳/۱۳۷۵ با اختصاص فصل دوم از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی به جرم اهانت به مقدسات مذهبی و سوء قصد به مقامات داخلی و تصویب آن در تاریخ مذکور به خلأ قانونی مزبور پایان بخشید و در ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی به بیان ارکان و مجازات جرم اهانت به مقدسات مذهبی پرداخت. این ماده که عنصر قانونی جرم اهانت به مقدسات مذهبی را در قانون مجازات اسلامی تشکیل می‌دهد مقرر می‌دارد: «هرکس به مقدسات اسلام و یا هر یک از انبیای عظام یا ائمه طاهرین (علیه السلام) یا حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اهانت نماید اگر مشمول حکم ساب النبی باشد اعدام می‌شود و در غیر این صورت به حبس از یک تا پنج سال محکوم خواهد شد.»

هم‌ اکنون عنصر قانونی جرم اهانت به مقدسات مذهبی در قوانین مطبوعاتی موضوعه، مواد ۲۶،۶ و تبصره ماده ۲۷ قانون مطبوعات مصوب ۲۲/۱۲/۱۳۶۴ و اصلاحی ۱۳۷۹ می‌باشد. ماده ۶ قانون مطبوعات (اصلاحی ۱۳۷۹) مقرر می‌دارد: «نشریات جز در موارد اخلال به مبانی و احکام اسلامی و حقوق عمومی و خصوصی که در این فصل مشخص می‌شوند آزادند:

۱- نشر مطالب الحادی و مخالف موازین اسلامی ….

۷- اهانت به دین مبین اسلام و مقدسات آن ….‌ .»

ضمانت اجرای کیفری تخلف از بند‌های ۱ و ۷ ماده ۶ در ماده ۲۶ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۶۴ پیش بینی شده است: «هر کس به وسیله مطبوعات به دین مبین اسلام و مقدسات آن اهانت کند، در صورتی که به ارتداد منجر شود حکم ارتداد در حق وی صادر و اجرا و اگر به ارتداد نینجامد طبق نظر حاکم شرع بر اساس قانون تعزیرات با وی رفتار خواهد شد.»

همچنین طبق تبصره ماده ۲۷ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۶۴:‌ «رسیدگی به جرایم موضوع مواد …. ، ۲۶ ، …. تابع شکایت مدعی خصوصی نیست.» بین ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی و ماده ۲۶ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۶۴ در خصوص جرم اهانت به مقدسات مذهبی تفاوتهایی به چشم می‌خورد:

اولاً: درماده ۲۶ قانون مطبوعات علاوه بر اهانت به مقدسات اسلام، توهین به کلّیت «دین مبین اسلام» نیز جرم مطبوعاتی تلقی گردیده، این در حالی است که در ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی صرفاً اهانت به مقدسات اسلام، جرم قلمداد گردیده است. نتیجه گرفته می‌شود که اگر شخصی بدون آنکه مقدسات اسلام را خطاب قرار دهد به کلّیت «دین مبین اسلام» اهانت نماید، عمل ارتکابی مشمول ماده ۵۱۳ نمی‌باشد. هر چند احتمال قوی‌تری در اینجا وجود دارد که عبارت است از این که بین «دین مبین اسلام» و «مقدسات اسلام» به نحوی رابطه منطقی «عموم و خصوص مطلق» وجود دارد بدین صورت که: «هر کدام از مقدسات تصریح شده در کتاب، سنت و اجماع فقها بخشی از دین مبین اسلام هستند» ،«دین مبین اسلام بعضاً مقدسات مذکور را در بر می‌گیرد و بعضاً امور عبادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی دیگری را شامل می‌شود.»

بنابراین توهین به کلّیت دین اسلام به طریق اولی توهین به مقدسات آن نیز می‌باشد پس چنین فعلی مشمول مجازات ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی نیز می‌باشد. همچنان که به صراحت ماده ۲۶ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۶۴ در صورتی که چنین اهانتی در مطبوعات ارتکاب یابد مشمول مجازات مندرج در آن ماده خواهد بود.

ثانیاً: طبق ماده ۲۶ قانون مطبوعات مصوب ۱۳۶۴، توهین یا اهانت به دین اسلام و مقدسات آن در صورتی که به ارتداد منجر گردد مجازات ارتداد را در پی خواهد داشت در غیر این صورت مجازات پیش‌بینی شده در قانون تعزیرات اعمال خواهد شد. لیکن طبق ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی، مجازات اهانت به مقدسات مذهبی در صورتی که مشمول حکم سب النبی (صلی الله علیه و آله) گردد اعدام می‌باشد در غیر این صورت، حبس از یک تا پنج سال تعیین می‌گردد.[۱۴]

.اهداف مذکور در اصل دوم عبارتند از: قسط و عدل، استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی.

.نعمتی انارکی، داود، «اطلاع رسانی میدان رقابت رسانه‌ها»، نشریه سلام، مرداد۱۳۷۷ش، ص۵٫

.اسماعیلی، محسن،«آزادی ارتباطات و اطلاعات در حقوق و معارف اسلامی»، مجله رسانه، شماره۶۹، بهار۱۳۸۶ش.

.نعمتی انارکی، داود، پیشین.

.ضیایی، سیدیاسر، جواد طباخی ممقانی، «حق پاسخ‌گویی در رسانه از منظر حقوق بین‌الملل و حقوق ایران»، نشریه پژوهش‌های حقوق تطبیقی، دوره۱۵، شماره۴، زمستان۱۳۹۰، ص۵۷٫

.محمدی، مجید، «حقوق رسانه‌ها»، مجله رسانه، سال یازدهم، شماره۴۲، تابستان۱۳۷۹ش، ص۵۱٫

.حسینی اسفیدواجانی، سیدبشیر، پیشین، ص۹۶٫

.ر.ک . دعوتی، میر ابوالفتح، نفوذ صهیونیسم در مطبوعات، قم، ایام، ۱۳۷۶ش، ص۱۴۲٫

.کدیور، محسن، «آزادی عقیده و مذهب در اسلام»، آفتاب، شماره۲۳، اسفند۱۳۸۱ش.

.صالحی، حامد، «اختبار مشروع: آزادی‌های فردی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، همشهری، ۱۳۸۵ش.

.عبداللهی، الهه، «پرونده آزادی قانونی را دوباره ورق بزنیم؛ آزادی به بیان کتاب و قانون اساسی ایران»،‌نشریه اعتماد، ۱۳۸۴ش.

.عسگری‌راد، حسین، «آزادی اندیشه و بیان در حقوق ایران»، نشریه همشهری، ۱۳۸۱ش.

.رضوانی، مهدی، «آزادی عقیده و بیان و حدود آن»، رسالت، اردیبهشت۱۳۸۳ش، ص۱۴٫

.مرجانی، سعید، «اهانت به مقدسات مذهبی در قوانین موضوعه و متون فقهی»، مجله دادگستر، شماره۲۹، بهار۱۳۸۷ش، ص۳۱٫

  • milad milad

پایان نامه حقوق با موضوع نظریه ضمان سبب مقدم در وجود

milad milad | پنجشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۶ ق.ظ

ابتدا به تبیین دیدگاه و سپس به تحلیل و نقد دیدگاه می‌پردازیم.

الف-  تبیین دیدگاه

سبب مقدّم در وجود، یعنی سببی که به لحاظ زمانی اوّل ایجاد شده است. مثلاً اگر کسی چاهی بکند و دیگری جلوی آن سنگ گذارد و عابری با سنگ برخورد کرده در چاه افتد، مسئولیت پرداخت خسارت بر عهده حفر کننده چاه است و برعکس اگر اوّل سنگ گذاشته شده بود، واضع سنگ مسئول خواهد بود.

صاحب این نظریه محمدحسن بجنوردی است که آن را در «قواعد الفقهیه» با استظهار و پس از مقدمه‌چینی نسبتاً طولانی، مطرح، تبیین و «بر اثبات آن اصرار ورزیده است». ایشان به عنوان مقدمه‌ی اوّل می‌گوید: «به هر حال همانگونه که دانستی، تسبیب موجب ضمان است. بنابر مستفاد از همان روایاتی که [قبلاً] ذکر کردیم و گریزی از حکم به ضمان در موضوعاتی که مصداق روایات مذکور هستند، بدون نیاز به قیاس کردن نیست».

بنابراین این فقیه نخست ضمان آور بودن تسبیب را مفروغ عنه دانسته و سپس مصادیق مندرج در روایات را به عنوان مقدمه دوّم بیان می‌کند و می‌گوید این برای حکم به ضمان آور بودن این مصادیق (مصادیق مذکور در روایات) نیازی به قیاس ندارند. سپس ایشان در تکمیل مقدمه مزبور به بیان مصادیقی که در روایات مذکور است؛ می‌پردازد:

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

عنوان «کلّ شی یضر بطریق المسلمین فصاحبه ضامن لما یصیبه». سپس ایشان نتیجه‌گیری می‌کند که خصوصیّتی در طریق مسلمین نیست، بلکه منظور حدیث همان اضرار به مسلمانان است.

عنوان «من حفر بئراً فی ملک غیره أو فی الطریق، فهو ضامن لما یسقط فیها». سپس ایشان می‌گوید: خصوصیّتی در کندن چاه نیست، بلکه مراد (حدیث) ایجاد هر آنچه که عادتاً سبب تلف مال می‌شود (به شرط اینکه) تلف فعلیّت داشته باشد و بر سبب مترتّب باشد.

خبر سکونی از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) که می‌فرماید: «من أخرج میزاباً أو کنیفاً أو أتد و تداً أو أوثق دابه أو حفر بئراً فی طریق المسلمین، فأصاب شیئاً فعطب فهو له ضامن».

لذا ایشان بر پایه این احادیث منقول یک قاعده کلی استظهاری استنباط و ارائه می‌کند. او دراین‌باره می‌نویسد: «انصاف این است که از این روایت قاعده ی کلّی به دست می‌آید؛ مبنی بر اینکه: هر فعلی که از فاعل مختار صادر شده و عادتاً سبب وقوع تلف در مال یا جان مسلمین گردد و میان آن و تلف، فعل فاعل عاقل مختار از روی عمد و اختیار به گونه‌ای که عرف و عقل عقلاً زیان را به آن مستند بداند واقع نشود فاعل سبب ضامن است». بنابراین اشاره این قاعده را به صورت عمومی و کلی را با دو قید بیان می‌کند. این دو قید عبارت‌اند از:
دانلود پایان نامه حقوق

فعل فاعل سبب وقوع زیان باید [عرفاً] و عادتاً موجب زیان شود؛ بنابراین اگر زیانی عادتاً و عرفاً به فعلی اسناد داده نمی‌شود. لذا وی مسئول نخواهد بود.

بین فعل مزبور و وقوع زیان فعل فاعل عاقل مختار و غیر عامد واسطه قرار نگیرد.

ب- تحلیل مطلب و نقد دیدگاه

این نظریه نقیض نظریه ضمان سبب متأخّر در وجود است. اگر با طیف وسیعی از اسباب طولی در ارتباط با زیان مواجه باشیم با اعمال هر یک از دو نظریه در نتیجه درست در جهت عکس هم به منتهی‌الیه هر یک از دو طرف این طیف هدایت می‌شویم و این خود گواه بر افراط و تفریط موجود در هر یک از دو نظریه است. عموماً در برخورد و تلافی این دو نظریه در مثال سنگ و چاه چهار حالت با چهار حکم متصور است. اگر نخست چاه حفر شده باشد و سپس سنگ گذاشته شده است، طبق هر یک از این دو نظریه حسب مورد حافر یا واضع مسئول است و اگر این قضیّه عکس شود احکام نیز معکوس می‌شوند. لذا به طور اجمالی اثبات صحت و درستی هر یک از دو نظریه با بطلان نظریه‌ی دیگر تلازم دارد.

پایان نامه

از طرفی اگر در مثال سنّتی پیشین، کارد را هم اضافه کنیم و به همین کیفیت هر اندازه که میان سبب مقدّم در وجود و متأخّر در وجود، اسباب دیگری که اگر هر اندازه هم خطرناک باشند وجود داشته باشند، باز هم سبب جنایت به حساب نمی‌آیند. به فرض مثال اگر کسی چاه بکند و شخصی در آن کاردی را کار بگذارد و سبب سوّمی سنگی را بگذارد، طبق هر یک از این دو نظریه، حسب مورد واضع سنگ و یا حافر چاه ضامن خواهد بود و صاحب کارد بی‌قید از مسئولیت خواهد بود، یا حداکثر این که سبب مقدّم باید ثابت نمایند که عادتاً حفر چاه یا وضع سنگ منجر به جنایت نمی‌شود. لذا بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که اسباب میانی بلاجهت از مزیّت عدم مسئولیت برخوردار می‌شوند، در صورتی که سبب مقدّم یا مؤخّر، حسب هر یک از دو نظریه، سبب مسئول قلمداد می‌شود و این امر بی‌شک ترجیح بلا مرجّح است.

 

  • نظریه اشتراک در ضمان

ابتدا به تبیین دیدگاه و سپس به تحلیل و نقد دیدگاه می‌پردازیم.

الف- تبیین دیدگاه

یکی از نظریات فقهی در رابطه با تمییز سبب مسئول در تعدد اسباب طولی قاعده‌ی اشتراک اسباب متعدد در ضمان است. اصولاً نظریه اشتراک در ضمان در جایی جریان دارد که رابطه استناد عرفی برقرار است و در واقع این دیدگاه بیانگر اشتراک همه اسباب در مسئولیت است و میزان آن را تعیین نمی‌کند. در تعدّد اسباب عرضی نحوه مداخله یا درجه تقصیر و یا میزان تأثیر، بر حسب رویکرد قانون یا رویّه قضایی عامل تعیین‌کننده در تقسیم مسئولیت است. در تعدّد طولی این رویکرد هم قابل پذیرش به نظر می‌رسد، ولی از منظر قانون و پشتوانه فقهی آن که همواره به دنبال انتخاب یک سبب مسئول است، قائل شدن به این حکم سهل امّا ممتنع به نظر می‌رسد.

به هر حال نظریه‌ی عرفی –عقلانی منبعث از دیدگاه اشتراک در ضمان، تساوی همه اسباب متعارف در مسئولیت است. لذا این دو (اشتراک و تساوی) باید از یکدیگر تمیز داده شوند.

مسئله محوری در این جا این است که با توجه به مبانی فقهی و حقوقی کشورمان در تعدّد اسباب طولی مسئولیت به صورت تساوی تقسیم می‌شود یا خیر؟ ظاهر ماده ۳۳۵ ق.م و مواد ۵۳۳ قانون و ۵۲۶ مجازات اسلامی ۱۳۹۲ (مواد ۳۶۶ و ۳۵۵ و ۳۳۶ق.م.ا سابق) متمایل به ترجیح نظریه‌ی تساوی اسباب است. امّا آیا به ظاهر مواد مزبور باید اکتفا کرد و نظریه عمومی سبب مسئول در فقه و حقوق کشورمان در تعدّد اسباب طولی را باید نظریه تساوی بدانیم؟ قبل از پاسخ باید خاستگاه این نظریه را در فقه بررسی کنیم.

آیت‌الله خویی در مبانی تکلمه المنهاج در مسئله ۲۷۲ در رابطه با اجتماع دو سبب برای زیان واحد پس از بیان مثال سنگ و چاه و بلافاصله پس از بیان نظر مشهور در فقه که همان ضمان سبب مقدّم در تأثیر است، بر نظریه مزبور ایراد گرفته و می‌گوید: «اظهر این است که ضمان بر عهده دو سبب [حافر چاه و واضع سنگ] است». در ادامه ایشان سبب عدوانی را نسبت به سبب غیر عدوانی ترجیح داده و در توجیه اشتراک دو سبب در ضمان می‌گوید: «دلیلی بر [صحت نظر] مشهور نزد اصحاب (فقهای امامیّه) نیست به جز آن که گفته شده است که اثر سبب نخست، [در نظریّه ضمان سبب مقدّم در تأثیر] استصحاب می‌شود و [یعنی] وسیله استصحاب سبب نخست، [در ضمان] بر سبب دوّم ترجیح داده می‌شود که در آن [اشکال] وجود دارد: زیرا اصلاً مجالی برای [جریان] استصحاب وجود ندارد؛ زیرا قبل از [بوجود آمدن] سبب دوّم اثری بر سبب نخست مترتّب نیست، [لذا] ضمان به هر دو سبب با هم مستند است».

هنگام نتیجه‌گیری نیز می‌گویند: «ضمن اینکه ضمان به هر دو منسوب اسـت، نسبت آن به هر یک از دو سبب نیز به میزان متساوی است. پس وجهی برای ترجیح دادن سببی که جنایت آن نسبت به لاحق سابق است وجود ندارد». این تحلیل در سخن پاره‌ای دیگر از فقیهان وجود دارد. ایشان پس از بیان اقوال مختلف فقها می‌گوید: «مسئله [تعدّد اسباب طولی] مسأله‌ای است که در روایات باب [جنایات یا دیّات] غیر منصوص است و ظاهر این است که در صورتی که زیان به هر دو مستند باشد ضمان بر عهده هر دو خواهد بود».

ایشان بر همین مبنا نیز در موردی که هر دو سبب عدوانی باشد، به دلیل صحت اسناد زیان به این دو سبب عدوانی، ضمان را فصل مشترک آن‌ها دانسته و از این حیث تفاوتی بین تقدّم و تأخّر هیچ یک از این دو سبب قائل نشده است؛ یعنی ایشان تقارن هر دو سبب به زیان را واجد خصوصیّتی نمی‌داند. لکن ایشان در نهایت با این عبارت « آری، هنگامی که یکی از آن ها عامد و دیگری غیر عامد باشد، بعید نیست که ضمان بر شخص عامد بار شود و علت آن در آنچه گفتیم است» سبب عامد و به طریق اولی سبب عدوانی را نسبت به سبب دیگر فراگیر و زیان را مستند به وی می‌دانند. محقق حلی احتمال اشتراک و تساوی در مسئولیت را مطرح کرده است. ایشان پس از بیان نظریه سبب مقدّم در تأثیر به عنوان نظریه اقوی احتمال تساوی خود را به این‌گونه بیان می‌کند « و چه بسا تساوی در ضمان به ذهن خطور کند زیرا تلف از از آن دو خارج نخواهد بود»، صاحب جواهر در این رابطه می‌گوید هر دو آن‌ها متجاوز و متعدّی بوده و دلیلی بر ترجیح سبب متأخّر در اثر یا سبب اقوی، وجود ندارد.

ب- تحلیل مطلب و نقد دیدگاه

این نظریه را نباید با دیدگاه «برابری اسباب و شرایط» در هم آمیخت. زیرا برابر دیدگاه مزبور که بر مبنای علمی تمییز علّت استوار است، هر گاه با نظریه حقوقی تقصیر در آمیخته شود؛ نتیجه‌ی آن این خواهد بود که هر کس در اثر تقصیر خود یکی از اسباب ورود زیان را فراهم آورد، در برابر زیان‌دیده مسئول خواهد بود و باید کلیّه نتایج آن را نیز تحمل کند.

بر اساس نظریه مزبور، نباید بین اسباب و شرایطی که زیانی را به بار آورده است، امتیاز گذارد؛ بنابراین بر فرض که هیچ یک از اسباب تقصیر نداشته و نتیجه را چه به اراده خود و چه به نحو عدوان نخواسته است، پس هیچ یک از آن‌ها نیز به تنهایی برای ایجاد ضرر کافی نیست و وجود همه برای ایجاد زیان ضرورت دارد. در این رابطه هر شرطی به شرط دیگر اعطای سببیت می‌کند و باعث می‌شود تا همه آن‌ها حادثه زیان را به وجود آورند. پس تمام آن‌ها سهم برابر دارند و بین هر عاملی خواه دور یا نزدیک رابطه سببیت موجود است. درحالی‌که در نظریه اشتراک بر خلاف نظریه قبلی، سخن در جایی است که بین زیان و سبب رابطه اسناد عرفی برقرار است و در نتیجه اسباب دور و باواسطه زیاد (شرط) کنار می‌رود. از طرفی نظریه اشتراک در صدد توجیه مسئولیت اسباب متعدّد است، هر چند که به عنوان یک انتقاد وارد به آن، ضابطه عینی روشنی برای تعیین میزان مسئولیت هر سبب به دست نمی‌دهد و به تعبیری نیازمند قاعده تکمیلی دیگری است.

در نظریه شرط ضروری که در حقوق عرفی مطرح می‌گردد تمام عوامل دخیل در حادثه ضامن هستند و از این لحاظ شاید به نظر برسد که نظریه شرط ضروری همان نظریه اشتراک در ضمان است، اما باکمی تأمل در می‌یابیم که چنین نیست زیرا در نظریه شرط ضروری تمام اعمالی که فقها به عنوان شرط یا سبب می‌نامند، مسئول هستند درحالی‌که فقها اصولاً شرط را ضامن نمی‌دانند؛ یعنی عواملی که فقط زمینه‌ساز و مقدمه حادثه هستند از عواملی که سبب (علت باواسطه) یا علت (بی‌واسطه) حادثه هستند تفکیک می‌شود؛ به عبارت دیگر واقع‌بینی در نظریه اشتراک در ضمان بالاتر است.

 

بند دوم: نظریات مربوط به اجتماع اسباب طولی در حقوق عرفی

در گفتارهای قبل به نظریات مربوط به اجتماع اسباب در فقه پرداخته شد و در زیر بعضی نظریات دیگر در حقوق عرفی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

  • نظریه سبب بلاواسطه یا متصل به نتیجه

بر اساس این نظریه، عاملی که بلا واسطه و به طور مستقیم، منجر به وقوع زیان شود ضامن تلقی می‌شود. طرفداران این نظریه این‌گونه استدلال می‌کنند که هرچند امکان دارد علل مختلف به طور غیرمستقیم در تحقق نتیجه موثر باشد ولی از نظر منطق و عرف باید آخرین عاملی که مستقیماً موجب صدمه و خسارت شده مسئول شناخته شود. مثلاً شخصی دیگری را با چاقو مجروح می‌کند و لباس مجروح در اثر تماس با زخم موجب ابتلا به بیماری کزاز شده و بیمار برای درمان به بیمارستان مراجعه می‌کند، پزشک در معالجه وی کوتاهی می‌کند و در نتیجه بیمار فوت می‌کند. در این مثال، پزشک، سبب فوت بیمار است، زیرا چه بسا مجروحینی را به نزد پزشک می‌آورند و شخص، درمان شده و بهبودی می‌یابد. پس نمی‌توان گفت بین عمل کسی که با چاقو مجروح کرده و نتیجه (فوت مجروح) شرط و رابطه سببیت وجود دارد.

اشکالی که به این نظریه گرفته شده است این است که سهم علل و اسباب دیگر را در نظر نگرفته است، زیرا چه بسا علل و اسباب بعید که سهم بیشتری در وقوع حادثه دارند تا علت بی‌واسطه و در این دیدگاه فرقی بین عوامل مختلف شرکت‌کننده در تحقق ضرر قائل نگردیده است.

  • نظریه سبب پویا

طرفداران این نظریه معتقدند برای احراز رابطه سببیت باید میان اسباب پویا و دینامیک و اسباب ایستا و غیرمتحرک تمییز قائل شد و تنها خطاها و اعمالی را سبب وقوع حادثه دانست که نقش متحرک داشته باشند و سایر عوامل ثابت و ایستای حادثه را کنار گذاشت؛ بنابراین در مورد یک حادثه که چند عامل در آن مداخله دارند، تنها رفتار پویا و متحرکی را که موجب ایجاد تغییرات و نتیجه محسوس خارجی شده، علت آن است؛ در نتیجه عوامل ثابت و غیرمتحرکی که فاقد اثر در این تغییرات بوده را باید غیرمسئول دانست. مثلاً اگر شخصی ضربه‌ای به دیگری وارد کند که مبتلا به بیماری قلبی است و این امر منتهی به فوت وی شود، علت مرگ ضربه ضارب است که یک شرط پویا و متحرک است نه بیماری قلبی که یک حالت ایستا و ساکن است؛ زیرا اگر ضربه ضارب نبود، عامل ایستا و ثابت بیماری قلبی، به تنهایی منجر به مرگ نمی‌شد.

ایراد وارد بر این نظریه آن است که در برخی خسارات ممکن است عدم تحرک باعث تحقق خسارت گردد، مثلاً هرگاه متصدی راه‌آهن به وظیفه خود عمل نکند و میله مخصوصی را که باید مانع حرکت اتومبیل‌ها به هنگام عبور قطار شود را پایین نیاورد و اتومبیل در حال گذشتن از روی خط آهن به سمت دیگری منحرف شود و با عابری برخورد کند، آیا متصدی راه‌آهن که در این مثال شرط ایستا معرفی شده است مسئول نیست؟

لذا به نظر می‌رسد نظریه یادشده فراگیر نبوده و تمامی صور تسبیب را شامل نمی‌شود.

[۱]- محمود حکمت نیا، ص ۲۲۰٫

[۲]- محمد حسن بجنوردی، ج ۲، ص ۳۸٫

[۳]- محمود حکمت نیا، همان.

[۴]- محمد حسن بجنوردی، ج ۲، ص ۳۸٫

[۵]- محمد بن یعقوب کلینی، فروع الکافی، چاپ اول، بیروت: دارالأضواء، ۱۴۱۳ ق، ج ۷، ص ۳۵۰ و شیخ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، الطبعه الاولی، قم: موسسه آل البیت (ع)، ۱۴۰۹ ق، ج ۲۹، ص ۲۴۱؛ برای دیدن روایاتی که با عبارات ادبی قریب به این مضمون روایت شده‌اند: ر.ک: محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق. ج ۱۰، ص ۲۳۰ و حر عاملی، ج ۲۹، ص ۲۴۳، ج ۱۹، ص ۱۸۱٫

[۶] – ر.ک: منابع پیشین.

[۷]- محمد بن یعقوب کلینی، کافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه،،۱۴۰۷ ق. ج ۷، ص ۳۵۰ و حر عاملی، ج ۱۹، باب ۱۱ و محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۱۰، ص ۲۳۰٫

[۸]- و الانصاف أنه یستظهر من هذه الروایه قاعده کلّیّه و هی ان کل فعل صدر من فاعل عاقل مختار و کان سبباً فی العاده لوقوع تلف فی مال المسلمین أو فی نفسه و لم یتوسط بین ذلک الفعل و التلف فعل فاعل عاقل غیر عامد و اختیار بحیث یکون التلف مستند الیه عند العرف و العقلاء فهو، أی فاعل السبب، ضامن و هذا استظهار لا «قیاس».

 

[۹] – برای مطالعه مبانی این ماده ر.ک: مهدی شهیدی؛ «مجموعه ی مقالات حقوقی»، مقاله ی نهم، «مسئولیّت حقوقی ناشی از تصادم وسیله نقلیّه»، چاپ اوّل، تهران: نشر حقوقدان، ۱۳۷۵ ش و نیز نظریّه ی شماره ۱۴۸۳/۷- ۱/۳/۱۳۸۱ منتشره در روزنامه رسمی شماره ۱۶۶۷۷- ۱۳/۳/۱۳۸۱ و برای دیدن آن نیز ر.ک: قانون مجازات اسلامی، تدوین جهانگیر منصور، صص ۲۹۰ و ۲۹۱٫

[۱۰] – سید ابوالقاسم خویی، ص ۳۲۲٫

[۱۱] – همان.

[۱۲]- همان، ترجمه: «أنّ نسبه الضمان بلاضافه الی کلا السببین علی حدّ سواء، فلا وجه لترجیح السّبب السابق جنایته علی اللاحق لذلک»

[۱۳]- ناصر مکارم شیرازی، ج ۲، ص ۲۰۸

۲۳۲- همان.

[۱۵] «نعم اذا کان احد هما عامداً و الاخر غیر عامد لا یبعد کون الضمان علی العامد والعله فیه ما عرفت فتدّبر»

[۱۶] – محمود حکمت نیا، ص ۲۱۶٫

[۱۷]«و ربما خطر بالبال التساوی فی الضمان لإنّ التلف لم یتمحّض من احد هما»

[۱۸] – محمد حسن نجفی، ج ۴، ص ۱۴۷٫

[۱۹] – اشتراک در ضمان

[۲۰] – ناصر کاتوزیان، الزام‌های خارج از قرارداد، ص ۳۷۴٫

[۲۱] – ناصر کاتوزیان، ص ۲۷۸٫

[۲۲] – همان، ص ۳۷۴٫

[۲۳]- جلال الدین قیاسی، ص ۷۶٫

[۲۴]- سید احمد علی هاشمی، ص ۱۰٫

[۲۵]- پاتریس ژوردن، اصول مسئولیت مدنی، چاپ اول، ترجمه و تحقیق مجید ادیب، تهران: نشر میزان. ۱۳۸۲ ش، ص ۷۶٫

-[۲۶] سید احمد علی هاشمی، ص ۱۰٫

  • milad milad